شیر سیاه سپیدهدمان را به وقت غروب مینوشیم
صبحها مینوشیم ظهرها مینوشیم شبها مینوشیم…
چشمه | سیروس آتابای
چشمهای که پاسخ پرسشهای ما را میدهد
هنوز هم هست
اما اگر بخواهی ناراستی …
خانهی ما | سیروس آتابای
خانهی ما در محلهای بود
که کوچههايش هر يک
با نام گلی زينت داده …
کمی زندگی کردهایم | رُزه آوسلندر
خوردهایم
نوشیدهایم
با شگفتی به تماشای ستارهها نشستهایم
چند نفری را دوست داشتهایم
کمی …
ستارهها | ادیت سودرگران
شب که فرامیرسد
در راهپله میایستم و گوش میدهم،
ازدحام ستارههاست در باغچه،
و …
عشق | راینر مالکوفسکی
فضایی ساده | راینر مالکوفسکی
زیباست دیدنِ | راینر مالکوفسکی
با چشمهای تو | راینر مالکوفسکی
زمانی به تو نزدیک بودم.
آرام میروییدم در رگ و پیات.
پلکهایم را میگذاشتم…
پرتره پرولتاریا | ویلیام کارلوس ویلیامز
صفحهی پاره | ادمون ژبس
همیشه، همان بار نخست | آندره برتون
همیشه بارِ نخست
دشوار تو را میبینم،
اندکی از شب میگذرد؛
به خانه میآیی …
نقدی بر ترجمهی آزاده کامیار | سعید صلحجو
■ آنچه میخوانید نقدیست از یک خوانندهی گرانقدر ــ آقای سعید صلحجو ــ بر …
ادامهی مطلبآلگرو | توماس ترانسترومر
هایدن مینوازم پس از یک روز سیاه
و گرمایی ساده و بیریا در دستانم …
خنک میشود روز | ادیت سودرگران
آخرین گل پاییز | ادیت سودرگران
من آخرین گل پاییزم،
تاب دادهشده در گهواره تابستان،
به پاسداری گماردهشده در برابرِ …