مجذوبِ بوی خونِ قاعدهگیش
نرّهسگانِ مشتاق
پیِ ماچهسگی را میگیرند
انگار ملکهای سیاه جستهاند.…
از پرندگانی که میخوانند | لدو ایوو
از پرندگانی که میخوانند
آنان که قارقار میکنند را ترجیح میدهم
کلاغها،
یا آنها …
هر سکوتی شکنجهام میدهد | لدو ایوو
هر سکوتی شکنجهام میدهد.
همیشه چیزی را از قلم میاندازد:
توطئهی خیانتی را میان …
ماشینها در جاده | لدو ایوو
ماشینها در جاده حرکت میکنند و
خطی از مورچههای عاشق
از خیابانِ درختپوش میگذرد…
در بازار اسکله | لدو ایوو
در بازار اسکله
ماهیها
تویِ ویترینهایی عرضه میشوند
که انگشتها دورهشان میکنند و
آبششها …
یکشنبه عصر | لدو ایوو
یکشنبه عصر
به گورستان قدیمی ماسیو باز میگردم،
به آنجا که مردگانم
هرگز از …
شیههی اسب کور | لدو ایوو
شیههی اسب کور
به گوشم رسید و
دلام سنگین شد.
انسانام و میپذیرم که …
به شاعران سفارش میکنم | لدو ایوو
به شاعران سفارش میکنم
کز فصول ترانه سر کنند:
در حلبیآبادهای برزیل
بهاری پیدا …
تو را که دوست میدارم | لدو ایوو
تو را که دوست میدارم
به برف اندیشه میکنم
برفی سفید چون نطفهی وجود.…
وطنام زبان پرتغالی نیست | لدو ایوو
وطنام زبان پرتغالی نیست.
هیچ زبانی موطنام نیست.
وطنام خاک وسیع و مرطوبیست
که …
هرگز به من نگفتی | لدو ایوو
هرگز به من نگفتی کجا میتوانم خدا را پیدا کنم.
در پیش رویم؟ کنارم؟…
جهانی که هفتروزه خلق شد | لدو ایوو
جهانی که هفت روزه خلق شد
آثار تعجیلِ خدا را با خود دارد.
چه …
زمزمهی پاروها در زبان | لدو ایوو
هنوز زمزمهی پاروها را در زبان میشنوم:
آب را میبُرند
انگار زمین را شیار …
نگه خواهم داشت | لدو ایوو
نگه خواهم داشت،
هرآنچه که بایدش نگاه داشت:
فریادی را از سر عشق
در …
برمیخیری و زیبایی | لدو ایوو
برمیخیزی و زیبایی،
ناب
چنان روزی که آغاز میشود.
شرمِ آبی در توست
که …
در این روزِ هُرم گرما | لدو ایوو
در این روزِ هُرم گرما،
چشم به راهِ برفام.
همیشه در انتظارش بودهام.
بچه …