كيست آن كه به پيش مىراند
قلمى را كه بر كاغذ مىگذارم
در لحظهى …

كيست آن كه به پيش مىراند
قلمى را كه بر كاغذ مىگذارم
در لحظهى …
بدرود، غم!
سلام، غم!
در خطوط سقف نقش بستهاى
در چشمانى كه دوست مىدارم …
مىشنيدم يه سيا
كه با زمزمهى آرومى خودشو تكون مىداد
آهنگ خفهى گرفتهى خوابآورى …
آزادى
به شيكَرَكى مىمونه
رو شيرينى ِ بىدَنگ و فَنگى
كه مال ِ يه …
كيست كه از آن جا، از آن سو، بازش مىآورد
به سان نغمهيى به …
هر كسى
بهتر از هيچ كسه.
تو اين گرگ و ميش بىحاصل
حتا مار…