از بندرگاه «الويرا»
برآنم كه عبورت را ببينم
تا به نامت بشناسم
و به …
بزرگتر که شدم…
خيلى وخ پيش از اينا بود.
من، حالا ديگه بگى نگى رؤيام يادم رفته…
جونوب
جونوب تمبل
خندون
با اون پك و پوز ِ غرق ِ خون،
جونوب
با …
آواز سیاه ِ متفاوت
اگه دلى از طلا مىداشتم
مث بعضيا كه ميشناسم
آبش مىكردم و با پولش…
چشمانداز
پهنهى زيتونزار
همچون بادزنى
بسته مىشود و مىگشايد.
بر فراز زيتونزار
آسمانى فروريخته،
و …
من هم…
منم سرود آمريكا رو مىخونم.
من «داداش تاريكه»م.
مهمون كه مياد
مىفرستَنَم تو آشپزخونه …
درخت سبز کوچولو
روزگار خوش گذشتهم گذشته.
اين جور
به نظر
مياد.
هيچى تو اين دنيا
واسهى…
درد غریب
در نعرهخيز توفان
عالم كر از هياهو،
دردى غريب با زن
مىگفت:
– زير …
شب ِ آب
شب با چشمان اسبى كه در شب مىلرزد
شب با چشمان آبى كه در …
آی!
یه سیام من
سرود زمین
سرود زمين است اين كه مىسرايم و
ديرى چشم انتظار سرود زمين بودهام من.…
بیداری
به تموم بازموندههاى من بگين
تو عزام قرمز تنشون كنن،
چون هيچ معنايى وجود …
آتش روزانه
همچون هوا
مىسازد و ويران مىكند انسان
بناهايى نامريى
بر صفحات زمين
بر سيارات، …
کمانداران
آهای، اُرکس ِ جاز
آهاى اُركس ِ جاز،
اون رِنگو بزنين!
واسه اربابا و خانوماشون
واسه دوكها و …