شب با چشمان اسبى كه در شب مىلرزد
شب با چشمان آبى كه در دشت خفته است
در چشمان توست.
اسبى كه مىلرزد
در چشمان آبهاى نهانى ِ توست.
چشمان آب: سايه
چشمان آب: چاه
چشمان آب: رؤيا.
سكوت و تنهايى
دو جانور كوچكى است كه ماه بديشان راه مىنمايد،
دو جانور كوچك كه از چشمان تو مىنوشند،
از آبهاى نهانت.
اگر چشمانت را بگشايى
شب دروازههاى مُشك را باز مىگشايد
قلمرو پنهان آبها آشكار مىشود از نهفت ِ شب ِ جارى،
و اگر چشمانت رابربندى
رودى از درون مىآكندت
پيش مىرود
بر تو ظلمت مىگسترد
و شب
رطوبت اعماقش را
به تمامى
بر سواحل جان تو مىبارد.