لرزش لبانم
یعنی رعشهی بوسههایم
در گذشتهات با من به گوش میرسد
در شراب …
شعر ۲، کتاب زیرین | خوان خلمن
کلیدِ دلت کجاست؟
نحس است آن پرندهای که گذشت
با من چیزی نگفت
لرزان …
شعر ۳، کتاب زیرین | خوان خلمن
صبح، درخشش میبخشد به پرندگان
گشاده است و
تازه است.
با وحشت اندیشه
با …
شعر ۴، کتاب زیرین | خوان خلمن
خم شو اگر میخواهی
اگر میخواهی پرنده را ببین
که چنین کودک
در صدایم …
شعر ۵، کتاب زیرین | خوان خلمن
چه چشمان زیبایی!
و زیباتر از آن نگاهِ چشمانت
و زیباتر از آن هوای …
شعر ۶، کتاب زیرین | خوان خلمن
برگهای رنگی و سبز،
برگهای خشک،
برگهای تازه،
از صدایت میافتند.
خفته،
به زیر …
شعر ۷، کتاب زیرین | خوان خلمن
حرارتی که اندیشه را ویران میکند
اندیشناک خود را ویران میکند.
نور،
در بوسههایت …
شعر ۸، کتاب زیرین | خوان خلمن
آرام آرام
در صبح گشاده
از چشمهایت میگذرند
حیواناتی که تو را
در میانهی …
شعر ۹، کتاب زیرین | خوان خلمن
شعر ۱۰، کتاب زیرین | خوان خلمن
با درختان
کلمات را بر زبان میآوری
و درختان برگهایی دارند که آواز میخوانند…
شعر ۱۱، کتاب زیرین | خوان خلمن
شعر ۱۲، کتاب زیرین | خوان خلمن
شعر ۱۳، کتاب زیرین | خوان خلمن
یگانه واژهی منی
نامت را نمیدانم.…
شعر ۱۴، کتاب زیرین | خوان خلمن
به هرچه میگویی
پرندهای میافتد و
من آشیان اویم.
پرنده
خموشی میگزیند در من.…
شعر ۱۵، کتاب زیرین | خوان خلمن
تاریک است صدایت
از بوسههایی که به من ندادی
از بوسههایی که به من …