احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
كشيدن بردنم
يه جاى خلوتى،
پرسيدن: «- به نژاد والاى سفيد
ايمون دارى؟»
گفتم: …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
– در بُن و برمينگهايم
كيپتان و آتلانتا
ژوهانسبورگ و واتز
گرد بر گرد …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
نيگا كردم و اون بابايى رُ ديدم
كه «قانون» صداش مىكنن.
داشت از ته …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
باريده باران
زمان به چشمى غولآسا ماند
كه در آن
انديشهوار
درآمد و رفتيم.…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, فدریکو گارسیا لورکا | ترانههای شرقی, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
به مانوئل انگلز اوريتس
صحنه
دژهاى سر به فلك كشيده.
پهنابهاى عظيم
فرشته:
انگشترى …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
بر يونانيان اشك مريز
هنگامى كه انديشناكشان مىيابى.
بر يونانيّت اشك مريز
هنگامى كه …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
«- آهاى پسر
تُفدونا رو پاكشون كن:
تُفدوناى ديترويت
شيكاگو
پالم بيچ
و آتلانتيك …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
ما، خيل ِ نااميداييم
خيل ِ بىفكر و غصهها
خيل ِ گشنهها
كه هيچى …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
به بچهم گفتم:
– سخت نگير بچه!
گُف: – نمىتونم نمىتونم
حتماً باس برم.…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
سرى داره پر از قصه عمه سو
دلى داره دلّادَلّ ِ غُصه عمه سو.…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
كيست آن كه به پيش مىراند
قلمى را كه بر كاغذ مىگذارم
در لحظهى …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
روز
شفافيتى است استوار
گرفتار
در لق لقهى ميان رفتن و ماندن.
همه طفرهآميز …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, فدریکو گارسیا لورکا | ترانههای شرقی, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
كارد
به دل فرومىنشيند
چون تيغهى گاوآهن
به صحرا
نه.
به گوشت تن من…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
بدرود، غم!
سلام، غم!
در خطوط سقف نقش بستهاى
در چشمانى كه دوست مىدارم …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
مىشنيدم يه سيا
كه با زمزمهى آرومى خودشو تكون مىداد
آهنگ خفهى گرفتهى خوابآورى …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
آزادى
به شيكَرَكى مىمونه
رو شيرينى ِ بىدَنگ و فَنگى
كه مال ِ يه …
ادامهی مطلب