غم، سلام

غم، سلام


بدرود، غم!
سلام، غم!
در خطوط سقف نقش بسته‌اى
در چشمانى كه دوست مى‌دارم نقش بسته‌اى
تو شوربختى ِ مطلق نيستى
چرا كه لبان تيره‌روزترين كسان نيز
تو را به لبخندى بازمى‌نمايد
سلام، غم،
عشق پيكرهاى دوست داشتنى!
اى نيروى عشق
كه مهرانگيزى
همچون غولى بى‌پيكر
با سرى نوميد از آن به در مى‌جهد،
غم، غم ِ زيباروى!

درباره‌ی احمد شاملو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.