گلها باغها فوارهها لبخندها
و شيرينى ِ زيست.
مردى آن جا به خاك افتاده غرقهى خون خويش.
خاطرهها گلها فوارهها باغها
رؤياهاى كودكانه.
مردى آن جا به خاك افتاده چنان كه بستهى خونالودى.
گلها فوارهها باغها خاطرهها
و شيرينى ِ زيستن.
مردى آن جا به خاك افتاده همچون كودكى در خواب.