دورگه

دورگه


باباى پيرم يه سفيد پوس بود
ننه‌ى پيرم يه سيا.
اگه روزى روزگارى نفرينش كرده‌م
نفرينمو پس مى‌گيرم حالا.

اگه روزى روزگارى ننه پيره‌ى سيامو نفرين كرده‌م و
آرزو كردم بره به جهنم ِ سيا،
دل‌شيكسّه‌ى اون آرزوى زشتم و
براش آرزوى خير مى‌كنم حالا.

بابا پيره‌م تو يه خونه‌ى درَندشت از دنيا رفت
ننه پيره‌م كنج ِ آلونك ِ بينوايى.
نمدونم خودم كه نه سفيدم نه سيا
كُلنگم زمين مى‌خوره تو چه جور جايى.

درباره‌ی احمد شاملو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.