بازیگر دهانش را عیان میکند.
بعد، موهایش را.
در حوصها تظاهر میکند
به تک …
بازنویسی
دوست دارم یک خطای نگارشی
شعر جهان را بازنویسی کند
بر طرف روز،
وقتی …
فراموشی، مردن است
سرانجامِ تو نیست
چنان جامی تهی،
که به شتاب نیازی افتد.
کلاهخودت را بیانداز …
به لطافت آمدی و رفتی
به لطافت آمدی و رفتی
از معبری دیگر
به معبری دیگر.
دیدنت
و حالا …
از وقتی دیگر تو را ندیدیم
یک روز همه با هم به شهر رفتیم
همه با هم به مغازهای رفتیم…
چون آبشار
اگرچه همیشه مرا میفریبی عشق من
هماره در من حاضری، بیتردید!
چون آبشار
که …
مرگ و زندگی
زندگی یک درخت میکشد
و مرگ درختی دیگر.
زندگی یک آشیانه میکشد
و مرگ …
بشنو این سکوت را
پسرکم،
بشنو این سکوت را!
سکوتی مواج
سکوتی که در آن
انعکاسها و درهها …
کلمات غایب
چهکسی میگوید که سکوت
شاهدِ ناگفتههاست؟
کلمات غایب
غایبند.
پس حرف بزن
به اندازهی …
تو را دیدار میکنم یکروز
تو را دیدار میکنم یکروز.
چنان که گلهای شامگاهی،
رازم خواهد شکفت
و فواصل …
بر دهان صادق شب
لمسشده
به هرآنچه که عشق است
خود را به کنار تو کشیدم
اندوهگین
از …
بسیاررنج بردهام از فرومایگیات
بسیاررنج بردهام از فرومایگیات
و اگر هنوز خود را نکشتهام
تنها از آنروست
که …
بانوی بادبزن به دست
بانوی بادبزن به دست
از پل رودخانهی سرد میگذرد.
در رداهاشان، مردان
پل بینرده …
پیش از خواب
پیش از خواب
جهان سراسر به زیر پلکها بازمیگردد
چنان ارتشی سرفراز، گردآمده زیر …
و تو آنجا نبودی…
چه مایه زیباست آن صنوبر سفید پیر
بر تپهی کودکیات
که امروز به دیدارش …
به تمامی دیگرگونه
هماندم است که کشیش به عشای ربانی میرود
روی پشت شیطان
آندم که کیف …