شعرهای عجیب بسیاری نوشتهام دربارهی چیزهای عجیب بسیار.
امروز میخواهم شعری جدی بنویسم با …
مرغ معما
اطمینان را میجویند و
تاریکی را
و نه معرفت.
جواب، سنگیاست
که مرغ معما …
مادر
هراسان به سکوت خیره شدند
در صورت گرفتهاش.
از آنها چه میخواست؟
نیکی و …
پرواز
توان یک بار پریدن
یعنی
هزینهای که باید
هر پرنده بپردازد
تا یکبار بپرد.…
هویت
کسی که دیگر نمیشود
دیگری میشود.…
گریستن
گریستن
شیوهی ناتوان است
زندگی را و
زندگی
سلوک توانمند است
گریستن را.…
انتظار
سکون،
قصد است.
میتوان مانع سفر شد،
ولی که میتواند
منتظر را
باز دارد …
پیش از تاریخ
صدا آنجاست چون همیشه تهی. انگار هنوز نیازی به کلمات نیست. انگار هنوز کسی …
ادامهی مطلببر شعلهها
زن سوخت،
عریان زیر لباسهای سوختهاش
بدون شرم، بدون یاس، بدون امید.
سوخت،
دهان …
ملاحظه کن
بر دار مکن کسی را که پیشاپیش سر از تنش جدا کردهاند.
شلیک نکن …
راه
راهیاست که هیچکس پیش از تو نپیمودهاست.
شاید از آن توست.
اگر تو پیدایش …
اندرسون
اندرسون دارد یک مهمانی لعنتی ترتیب میدهد.
اندرسون حتی نمیتواند راست بایستد
اندرسون واقعن …
سخن طلاست
از سکوت ایدهآل نساز
سخن طلاست.
در سکوت، موش و میکسوماتوز تکثیر میشود
به …
با چشمهای کورِ ناشاد
چیزی خشک میشود
میپژمرد
میچروکد.
برگهایش میریزند
چشمهایش
انگشتهایش.
اما ریشهاش
معلق است زیر …
ایکاش
ایکاش به جای تو بودم وقتی به من خیانت میکردی ایکاش به جای عاشقت …
ادامهی مطلبدر راه خانه
قطار به ایستگاه برمیگردد اما آنها که قرار بود دیدار کنند دیگر پیر شدهاند. …
ادامهی مطلب