زندگی یک درخت میکشد
و مرگ درختی دیگر.
زندگی یک آشیانه میکشد
و مرگ مشابهاش را.
زندگی یک پرنده میکشد
تا در آشیانه بنشیند
و مرگ بیوقفه دست به کار میشود
پرندهای دیگر رسم میکند.
دستی که هیچ نقشی نمیزند
میان همهی این نقاشیها
سرگردان است
و هربار جایش را بینشان عوض میکند.
مثلن:
پرندهی زندگی
آشیانهی مرگ را اشغال میکند
که درختش را،
زندگی، نقاشی کردهاست.
وقتهای دیگر
دستی که نقشی نمیزند
یکی از نقاشیها را پاک میکند.
مثلن:
درختِ مرگ هست
آشیانهی مرگ هم بالایاش،
ولی هیچ پرندهای در آن نیست.
و وقتهایی دیگر
دستی که هیچ نقشی نمیزند
در تصویری بیهوده
خودش میشود:
با نقش یک پرنده
با نقش یک درخت
با نقش یک آشیانه.
و بعد، درست بعد از آن،
نه از چیزی چشم میپوشد،
نه به چیزی احتیاج دارد.
مثلن:
دو پرنده
آشیانهی زندگی را اشغال میکنند
بر درخت مرگ.
یا درخت زندگی
دو لانه دارد
و در آنها یک پرنده زندگی میکند.
یا یک پرندهی تنها
در یک لانه مینشیند
بر درخت زندگی
و بر درخت مرگ.