دلم را چنان بر سر دست میبرم انگار سر بریده یحیای تعمید دهنده باشد…
ادامهی مطلبباد ماه مارس
تو مرگی و زندگی
از ماه مارس آمدهای
بر زمینی برهنه
و لرزیدنت ادامه …
دوست داشتنت مرا می ترساند
یکنواختی
خرمن بی حاصل
زمان تو
SCH
ماری کوسکی شاعر جوان فنلاندی متولد سال ۱۹۸۲ است. در رشتهی ادبیات و نوشتن …
ادامهی مطلبدر ستایش بخاریها
دودکشهای بخاریها، آسمان آبی را بمباران میکنند
آتش تفنگهای خودکار با صدای تقتقشان
درهم …
سپیدهدمان
شاعر خوابش بردهبود در تراموا
سپیده میزد پشت حیاطپشتی
غمگنانه به خواب رفتهبودند مهمانخانههای …
آن مرد که تنها قدم میزند
آن مرد که تنها قدم میزند
از میان میدانها، خیابانها
رازی بزرگ در خود …
دست من
دستهایم کثیفاند.
باید قطعشان کنم.
شستشو بیهوده است
که آب فاسد است
هرچه صابون …
راز
ورزاها…
آه تنهایی ورزاها در کشتزار،
آه تنهایی انسان در خیابان!
در میان ماشینها، قطارها، …