صدای خدا به رنگ قهوهای است
نرم و پر مثل صدای خرس.
النور که …
معبد سیب
هفته گذشته از درختان کنار جاده و کمی هم از درختان پایین خیابان،…
ادامهی مطلبشب پرستاره
این باعث نمیشود نیاز عجیبی حس نکنم به، خوب فکر کنم ناچارم اسمش را …
ادامهی مطلبسفارش | یهودا آمیخای
در شبهای تابستان برهنه میخوابم در اورشلیم.
بستر من حاشیه درهای ژرف است
که …
شب نشینی
راهب در شب نمی خوابد
دلباخته آبیِ ماه آزاد است
نسیم خنکی میپیچد در …
فهرستها
فهرستی درست کردهام از آنچه باید به یادم بماند و فهرستی از آنچه…
ادامهی مطلبدو فرشته | شریف الموسی
از میان تمام آنچه مادرم به من گفت این یکی خوب یادم مانده است:…
ادامهی مطلبزبانهایی که می دانیم | آن پورتر
در آمبریا کلیسایی هست که همین حالا هم هشتصد سال قدمت دارد کلیسایی متروکه…
ادامهی مطلبکه ساده زندگی کنم | آنا آخماتووا
به خود یاد دادم که عاقل باشم و ساده زندگی کنم به آسمان بنگرم…
ادامهی مطلبنقشه جهان دیگر؛ جوی هارجو
در آخرین روزهای جهان چهارم آرزو کردم برای آنها که از حفره آسمان بالا…
ادامهی مطلبباد و مهتاب | ایزومی شیکیبو
باد چه سخت میوزد اینجا
اما مهتاب هم پیداست
از لا به لای سفالهای …
عزیز | تین توی
باید تو آمده باشی عزیز که ابرها رفته اند. باد آرام است خورشید در…
ادامهی مطلبتوفان | آدام زاگایفسکی
توفان، موهای طلایی داشت با رگه هایی از سیاه
با صدایی بی زیر و …
درخت بونسائی | جین هرشفیلد
یک روز صح و سرانجام دانستن انکه
کدام فکر جان از تن به در …
راه ها | نائومی شهاب نای
یک راهش زانو زدن است
راه خوبی است، اگر کشوری که در آن زندگی …
ذهن پریشون | دنیس لورتوف
خدایا، تو نه،
غایب منم.
اون اوایل
ایمان یه کیفی داشت که از همه …