گوشهی اتاق طراحی
آلبوم عکسی بود
از عکسهای تحملناپذیر.
عکسهایی از ارتفاع چندین متری
و به قدمت نامتناهی دقایق
بر فرازی که هرکسی دلش میخواست
سرخوش باشد و بخندد
بر مردگان فراکپوش.
کرمی آهنگ خوردن فراکهای یکجور کرد و
خورد
صفحات، تقدیمنامچهها
و حتی گرد و خاک روی اوراق را.
تنها چیزی که نخورد
بغض بیمرگ زندگی بود
که در آن اوراق شکسته بود