دودکشهای بخاریها، آسمان آبی را بمباران میکنند
آتش تفنگهای خودکار با صدای تقتقشان
درهم میآمیزد،
سه تا سهتا، در هر پشت بام.
فردا پرچم به بیرق سیاه مویه بدل خواهد شد
کبوتران سیاه خواهند بود و کلاغها خاکستری.
دودکشهای تفنگهای بخاریها موحشاند
ولی موحشتر آن است که آنها
دیگر ابرهای بالای شهر را بمباران نکنند
که یعنی مهماتشان ته کشیدهاست.
آنوقت پرستوها برخواهند گشت
احساس میکنی که هوای کوه دوردست به پایین میوزد
و مردم به خیابانها سقوط میکنند
با پیراهنهایی به سفیدی صورتشان
بیرقهای سرخ، دیگر سیاه نخواهند شد در سراسر شب
از آنها بسیار خواهد بود
و پرندگان دورشان گرد میآیند
مردم زیر آنها
انگار زیر یک آسمان سرخ صبحگاهی
قدمرو خواهند رفت
دودکشهای بخاریها از نو خواهند غرید
صدای تفنگهای خودکار شنیده خواهد شد
زنگها از فراز برجها به پایین خواهند افتاد
ولی به جای ناقوس عزا،
فرمان عقبنشینی از راه خواهد رسید و،
درآمدن سالهای عشق
بدون دود
بدون بخاری
.
.
.
در ستایش بخاریها
اثری از : محسن عمادی ویتسلاو نزوال