بر این باورم که یک برگ علف هیچ فروتر از کار روزمرهی ستارگان نیست،…
ادامهی مطلبتقدیر
سر باندپیچیشدهی گیوم آپولینر
شعری ابداع میکند.
ای تقدیر
در فراموشی تن
ما به …
من خود، به پیش میروم
گمان دارم که میتوانم برگردم و
میان حیوانات زندگی کنم،
آنان بس آراماند و …
تروا، آه تروا
۱
تروا آه تروا
باستانشناسی به انگشتهایش
خاکسترت را الک خواهد کرد
و آتشی …
رستخیز تو
آن لانهی یخزدهای تو
که پرندگان مهاجر در آن تخم نمیکنند
که جوجهای هیچ …
خاطره
روستای قدیمی محبوبام-
هر خاطرهی خانه
چون خاری میخلد.…
انعکاس
کوهستانهای دوردست
در چشم سنجاقک
منعکس میشود.…
شبنم
جهانی از شبنم
و در هر چکهی شبنم
جهانی از تقلا…
شهر
امروز شهر شبیه یک رز سفید است
شبیه یک ویولن
یا یک صدف حلزونی.…
صدایت می کنم ای عشق
ای عشق
از دل سایه
از دل رنج
ای عشق
صدایت میکنم
از گودال …
عشقبازی
دیشب در میان رویاهایم،
مشتی خاکستر،
با تو عشقبازی کردم
آهسته و خاموش،
با …
فاصله می گیری
فاصله میگیری
از نامها
که بر سکوت اشیا
دلالت میکنند.…
در ساعت دوی شب
تنها نمیروم،
وقتی از تو میروم
و جدا میشوم
در ساعت دوی شب
در …
حوا
حوای نو، ویران و ساقط.
هیچکس حافظ بهشت نیست،
نه برندهای، نه بازندهای.
عریان…
تبعید ابدی
نه تو
و نه من
نه آن غروبِ گردآمده حول زیبایی تو
نه آن …
فراری
همیشه ششساله نبود
و در حیاط خانه
دنبال چیزی میگشت.
ناگهان قوشی را دید…