من بودم.
ستون سوزان، ماه بهار.
دریای طلایی، چشمان بزرگ.
جستم آنچه را که …
ادامهی مطلبیک رویا بود،
هوای آرام در عدم.
به گاه گشادن چشمها
شاخهها محو شدند.…
در ایالت نِوادا
خطوط راهآهن نام پرندگان دارند و
مزارع از برفاند و
ساعات …
دریا یک غفلت است،
یک ترانه، یک لب.
دریا یک عاشق است،
مومنانهجوابی به …
وقتی سرم دیگر بر سینهی تو نیست
نمیخواهم ابرو گرهکرده
یا در اشک
به …
حوالیِ گورستان
محصول برنج درو میشود
بی صدا.…
بالا در هوا
پروانهای
بر اعماق یک دره میگذرد.…
از تو میپرسم ای زندگی
از تو میپرسم اینک
آیا هرگز
تابستانی بود
ورای …
زیر انگشتان موسیقی
لختی زیبا بودم.
حالا، دوباره ملبس قدم میزنم،
خاکسترها
نم نم…
گیسوانت
از جان جنگل برایت سخن میگویند
دندانهایت
زبان صخرهها را منعکس میکنند.
تنت…
بر دری که به من سلام کردی.
یک پیاله شراب سرخ شاتو مارگو
به …
این نکته
بیهیچ عذر تقصیری
و از این رو بیهیچ فصاحتی
بیان میشود:
نمیتون …