پرنده میخواند
در برابر اهریمن وضوح.
دنبال یک عکس نمیگردم.
پشتِ من است و
از من و از شب پنهان است.
رودی که اشکهایم را از آن نوشیدهام
بر هیچ نقشهای نیست.
باید روی زمین باشم
برای مراقبهی ستارگان.
آه، شوربخت آنکه بر زمین زندگی میکند،
بدون دیدن ستارگان!
آنکه پاهایی دارد تا تنش را جابجا کند
پر از خواستههای پوچ و کر
اما دستی ندارد
تا گل سرخی بچیند.