تمام شب،
سیبها فرو میافتادند در باغ
وقتی پسر همسایه جان میداد.
همانکه یکبار …
چطور نباشیم ؟
امروز دوستی از من پرسید : «چطور نباشیم؟»
«چطور نباشیم و آزاری نرسانیم
به …
حق با شعلهها بود
حق با شعلهها بود.
من اما به این باور رسیدهام
که نمیتوان هیچ زنی …
بی دفاع
مه بهاری.
یگانه پرتو خورشید،
کور چون چوب عصای مردی نابینا
راه خود را …
خواستن ات
بازار سکوت بود
بازار سکوت بود. زنان مویان میراث خویش را میپراکندند، لباسهای چرب را و روز …
ادامهی مطلبریاضیات همدردی
رز سیاه
هایکو
سکون:
به صخره رخنه میکند
مویهی زنجره.…
موهایش
ریشهی موهایش داغ میشود
وقتی شانهشان میکند
باد در علفها میپیچد.…
هایکو
به خواب که میروند
کوهها
رها میکنند پرندگان تابان را.…
هایکو
عیدیهای امسال
کنار هم
نزدیک بالشام.…
میان
مسافر
دهان ها
تاریخ
خون سازندگان اهرام
آمیخته به دود کورههای آشویتس
(غذای شیرها در اعصار نخستین).
قارچهای …