احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
۱ –
آسمان سياه است
خاك
زرد
بانگ ِ خروس جامهى شب را از …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
نورى هست كه ما
نه مىبينيمش نه لمسش مىكنيم.
در روشنىهاى پوچ خويش مىآرامد…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
كيست آن كه به پيش مىراند
قلمى را كه بر كاغذ مىگذارم
در لحظهى …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
باريده باران
زمان به چشمى غولآسا ماند
كه در آن
انديشهوار
درآمد و رفتيم.…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
در دستهاى خود مىگيرد نور
تل سفيد و بلوط سياه را
كوره راهى را …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
درهاى سال باز مىشود
همچون درهاى زبان
بر قلمرو ناشناختهها.
ديشب با من به …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
سرى داره پر از قصه عمه سو
دلى داره دلّادَلّ ِ غُصه عمه سو.…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
نيگا كردم و اون بابايى رُ ديدم
كه «قانون» صداش مىكنن.
داشت از ته …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
به تموم بازموندههاى من بگين
تو عزام قرمز تنشون كنن،
چون هيچ معنايى وجود …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
در نعرهخيز توفان
عالم كر از هياهو،
دردى غريب با زن
مىگفت:
– زير …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
اگه دلى از طلا مىداشتم
مث بعضيا كه ميشناسم
آبش مىكردم و با پولش…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
باباى پيرم يه سفيد پوس بود
ننهى پيرم يه سيا.
اگه روزى روزگارى نفرينش …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
اون دور دوراى جونوب، تو ديكسى
(دل پاره پارهى من)
به درخت ِ سر …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
آه، جريان ستارهگان بر فراز خيابانهاى هارلم،
آه، شب، كه نفس كوچك نسيان است.…
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
فقط يه خيل ِ سيا رُ
مىرونن تو مزرعه
كه سينهى خاكو بشكافن، بكّارن …
ادامهی مطلب احمد شاملو شعرها, لنگستون هیوز | احمد شاملو, همچون کوچهای بیانتها | احمد شاملو
چون نيشم به خنده وازه
چون گلوم
پُر ِ آوازه،
فكرشم نمىكنى
چه رنجى …
ادامهی مطلب