زير يک درخت گيلاس تخم سينهسرخی را پیدا کردم شکسته بود، ولی خرد نشدهبود. …
ادامهی مطلبقطاری به ناکجا
نگاهی گذرا ، از يک قطار: غروبی مهآلود، رشتههای دود بی حرکت و آويزان …
ادامهی مطلبنمای اول
چطور اينکارو میکنن، اونايی که با هم میخوابن بدون عشق؟ قشنگ عين رقاصا. رو …
ادامهی مطلبهرگز چنين عشقهايی و چنين جدايیهايی نديدهبودم
به تو میانديشم و آهويی پايین میجهد و از گودالی آب مینوشد، چمنها را …
ادامهی مطلبزنان
آنجا میايستند و لب موجشکن درددل میکنند صداهاشان پرندهها را به پرواز وامیدارد، برگها …
ادامهی مطلبنمای دوم
يه آقايی يه مجله وا میکنه خانومای لخت و پتی، با چشای سرمهکشيده. يه …
ادامهی مطلبلب درياچهی حواصيل
همهی شب، اسبها
از کنار کلبهی سفريمان گذشتند.
درون کلبه از سرما بيدار شدم…
بوسه
تمامی گناهانت را میآمرزم نمیتوانم اما، دو گناه از آن انبوه را ببخشايم: شعری …
ادامهی مطلبشکنجهی عشق
نامههايت، هرچه سردتر سکوت ميانشان، هرچه درازتر و اين انتظار، هرچه دشخوارتر شکنجهی عشقم …
ادامهی مطلبخاطره
میخواهم از این خاطره حرف بزنم حالا ولی خیلی محو است- انگار چیزی نماندهاست- …
ادامهی مطلببه ياد آر
به ياد آر، ای تن! نه فقط اين را که چه مايه عاشق بودی …
ادامهی مطلبسرزمینی دیگر
گفتی:«به سرزمينی ديگر خواهم رفت، به ساحلی ديگر.
شهر ديگری پيدا خواهم کرد، بهتر …
ماه
کتاب غروب را تا صفحهای باز کن که در آن ماه، همیشه ماه ، …
ادامهی مطلبحرکت
در دشت، غیاب دشتم. همیشه چنین است. هرجا که باشم همان چیزیام که از …
ادامهی مطلبپاسخها
چرا میری سفر ؟ آخه خونه سرد بود. چرا میری سفر؟ آخه هميشه بين …
ادامهی مطلبيک قصه
۱ حکايت زندگیهامان را میخوانيم که در اتاقی رخ میدهد. اتاق رو به خيابانیاست. …
ادامهی مطلب