به تو میانديشم و آهويی پايین میجهد و از گودالی آب مینوشد، چمنها را میبينم که میرويند. غروبها، درخت سبز زيتون و تکهای از آبی ما را در بازوهاشان میگيرند. به تو میانديشم و گلهای سرخ بر انگشتانم میرويند به اسبها آب میدهم و عشقم به کوهستان افزون میشود.
