کی جز خدا

کی جز خدا


نيگا كردم و اون بابايى رُ ديدم
كه «قانون» صداش مى‌كنن.
داشت از ته خيابون
يه راس مى‌اومد طرف من.
از سرم گذش كه
يا خودم سرد و مرده وَلُو شده‌م رو زمين
يا طرف زده كشته‌تم
– يه قتل از درجه‌ى سوم!
همين! –
گفتم: «آهاى خداهه! اگه مى‌تونى
منو از دسّ ِ اين لندهور نجات بده
نذار له و لَوَردَه‌م كنه.» –
اما خدا از جاش جُم نخورد.

قانون چماقشو بالا برد
دنگى كوبيد تو كلّه‌م و
بى‌دليل و بونِه دَخلَمو اُوُرد.

اصلا نِمتونم سر در آرم
واس چى خدا
جلو وحشى‌گرى ِ آجانا
طرف آدمو نمى‌گيره.
خودم كه يه سيام و دس به دهن
سلاحى‌يم ندارم كه باش از پس ِ يارو برآم.
پس ديگه كى مى‌تونه پشتى‌مو بكنه
جز خود ِ خدا؟

درباره‌ی احمد شاملو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.