• هفت شعر عاشقانه در جنگ

    هفت شعر عاشقانه در جنگ

    ۱ يكى كَشتى در چشمانت باد را مُسخّر مى‌كرد. چشمان تو ولايتى بود كه به آنى بازش مى‌شناسند. صبور چشمانت ما را انتظار مى‌كشيد. زي&…

  • شعر معاصر یونان | مقدمه

    شعر معاصر یونان | مقدمه

    اين مجموعه از شعر معاصر يونان شامل آثار دو تن از شاعران نامدار آن سرزمين، به طور مشخص دو دوره‌ى رنجبار و سياه تاريخى را كه بر…

  • ترانه‌ی گارد سیویل اسپانیا

    ترانه‌ی گارد سیویل اسپانیا

    بر گرده‌ى اسبانى سياه مى‌نشينند كه نعل‌هايشان نيز سياه است. لكه‌هاى مركب و موم بر طول شنل‌هاشان مى‌درخشد. …

  • فدریکو گارسیا لورکا | مقدمه

    فدریکو گارسیا لورکا | مقدمه

    به خون سرخش غلتيد بر زمين پاكش فرو افتاد، بر زمين خودش: بر خاك غرناطه! آنتونيو ماچادو، جنايت در غرناطه رخ داد     فدريكو گارسي…

  • مقدمه بر شعر آمریکای سیاهان

    مقدمه بر شعر آمریکای سیاهان

    …چرا كه شعر گفتار حكمت‌آميز ِ خون است، آن درخت گلگون ِ درون انسانى كه مى‌تواند كلمات ملال‌آور را به غنچه مبدل كند و از آن همه …

  • همچون کوچه‌ای بی‌انتها | مقدمه

    همچون کوچه‌ای بی‌انتها | مقدمه

    اشاره تذكار اين نكته را لازم مى‌‏دانم كه چون ترجمه‌‏ى بسيارى از اين اشعار از متنى جز زبان اصلى به فارسى درآمده و حدود اصالت‏&#…

  • مرثیه برای ایگناسیو سانچز مخیاس

    مرثیه برای ایگناسیو سانچز مخیاس

    در ساعت پنج عصر. درست ساعت پنج عصر بود. پسرى پارچه‌ى سفيد را آورد در ساعت پنج عصر سبدى آهك، از پيش آماده در ساعت پنج عصر باقى همه مرگ بود و تنها مرگ …

جدیدترین نوشته‌ها

زن زیبا

زن زیبا

۱

زن زیبا! تاج می‌نهی بر سر ساعات
و ما معجزه می‌شویم، راز می‌شویم
در غرور زندگی‌مان.
چه آسان چراغ‌های شب گرممان می‌کنند.
بر لبه‌ بسترمان
ماهی‌ها در جهت معکوس شنا می‌کنند
اقیانوس‌ها در دهانشان.
صبح هرگز نمی‌رسد
تا این تب را فرونشاند
که دیوانه شوید
در گرمای پوست سفید یکدیگر.
پایین می‌رویم مثل بچه‌ها
به ناله‌ای طولانی فرو می‌شویم
با سکوتی فراموش و شناور در سقف
مثل بالون‌ها.
نگاهم کن، نگاه کن که می‌رقصم
تا موسیقی موحش تو، ای زن.
اتاق پر از شمع است،
خورشید وجب به وجب کنار می‌رود:
عطر موهای تو را دارد 
به خود می‌پیچید و در کف دستانت آرام می‌گیرد.
دوباره به خورشید نگاه کن
و بستر خیس می‌شود در بارانی داغ.
موجی از پس موج می‌آید،
موجی از پس موج،
سنگ‌ها در لمس‌ ما می‌شکافند
استخوان‌های کوچک می‌شکنند
و از تو در من گرد می‌آیند.
پوست، آب  و نمک می‌شود
و می‌لرزاند انگشتان گذشته را-پرخون و حیوانی-
تا مرکز زمینی بنفش و سفت
که خورشید حفره‌ای را در آسمانش می‌سوزاند.

۲
حتی هنوز از این بستر
هر روز خشم زبانه می‌کشد
و خندق حفر می‌کند
تا بذرهایش را محافظت کند.
پس ما، قسم می‌خوریم، تهمت می‌زنیم
مشت می‌کوبیم بر پوست سفت و سخت.
می‌گویی چرا انتظار بکشی و غروب‌ها کار کنی
با بشقاب‌ها و کف اتاق‌.
می‌گویی دوستان من که متکبرانه راه می‌روند
تو را نمی‌بینند یا فقط زنانگی‌ات برایشان مهم است.
چقدر از آن‌ها نفرت داری!
نگاه کن، اشک‌هایت بر آن‌ها می‌ریزد
مثل مته‌های الماس.
نگاه‌ کن، مرا کتک می‌زنی.
بگذار آن صدا بسترمان را محاصره کند.
بگذار اتاق را تا ارتفاع پنجره‌ها پر کند.
گرسنه‌ترین گربه‌هایت را در پوست من رها کن
تا دنبال شکار بگردد.
بگذار هیچ چیز جان سالم به در نبرد:
دهان کش می‌آید و سخت می‌شود
تا بهترین لبخندم را شکل دهد.
( می‌دانی هیچ شباهتی به فیلمها ندارد،
‌می‌دانی در رویای ما نیست،
اما هنوز ادامه دارد.)
همه جا ماهیچه‌ها می‌میرند.
بیرون حنجره‌ام مرا می‌بینی
که فحش می‌دهم
که می‌غرم.
وقتی نوبت من می‌رسد، هیچ چیز عوض نمی‌شود.
آینه می‌افتد، تاریخ بر نام تو قی می‌کند.

۳

صبح است و آسمان زرد
از میان پنجره مثل سنگی سقوط می‌کند.
در آشپزخانه بشقاب‌ها منتظرند
و تکه‌های گوشت به کناره‌های چاقوها چسبیده‌اند.
در حوالی ما، تن شکسته درد می‌کند.
امشب دوباره به تن قدرتمندمان برخواهیم گشت،
یا هیچ کاری نمی‌کنیم و فقط می‌گذرانیم.
ای زن، بیدار شو و در آغوشم بگیر،
جای دیگری ندارم تا خشم‌ام را ببرم.
بیدار شو و بگذار دست‌هایت
مثل گرما از پشت دور من حلقه شوند.
حالا که پوست مرده‌است.
حالا که موسیقی و کبودی هردو محو شده‌اند.
و هرچه مانده، دوباره آغاز نمی‌شود
مگر آن‌که فرو افتد
که در نوری گرفتار آمده‌است
که پخش می‌شود بر کف اتاق
و تخت را لک می‌کند
مثل شراب.

ادامه‌ی مطلب
رهگذر

رهگذر

آخرش رهگذر، دختره رو با خودش برد تو تخت.
درو از پشت قفل کرد
با یکی از اون بغلای شهوتی
دست راسش خواب رفت
یهو یکی رو پشتش ضرب گرفت:
«می‌بخشید»
غرغر یه صدای کلفت آلمانی
رهگذر و دختره هاج و واج نشستن
انگار یه جنتلمن با لباس خز و با پوتین و فراک
از مخفیگاه در اومد.

«اسم من دکتر مارکسه». سرخر خودشو معرفی می‌کرد
با گردنش که راحت می‌ذاشتش رو بالش
«من اینجام تا به نرخ یه بوسه رسیدگی کنم»
یه دفتر یاددشت در میاره، «خوب، حالا بزار ببینیم
قیمت همه چیو داریم، این اتاق باس اجاره‌ای باشه
زمان فراغت، خواربار دو نفر
هزینه‌ی دوا و درمون در صورت تصادف...»

«ببین آقا» رهگذر می‌گه
«نمی‌تونیم این‌کارا رو بعدن بکنیم؟»
فیلسوف آه می‌کشه و ادامه می‌ده:
«شما هم تحت تاثیر واقع شدین خانم
اگه کار نکنین،
از همین وضعیت مستقلتون منزجر می‌شین
بهتون اطمینان می‌دم، تو خصوصی ترین لحظه‌هاتون»

«دکتر، خواهش می‌کنم» رهگذر میگه
«همه‌ی اون‌چیزی که ما می‌خوایم
اینه که ما رو به حال خودمون ول کنی»
ولی یه ریش دیگه، شیک و پیک‌تر
میاد رو تخت.
یه‌کم جابجا شدن و بالا پایین رفتن
انگار هرکی تو اتاق واسه خودش وول می‌خوره
«شما رو به یه دوست وینی‌م معرفی می‌کنم»
مارکس می‌گوید:«دکتر فروید»

تازه‌وارد عینکشو مرتب می‌کنه
با دقت به رهگذر و دختره نگاه می‌کنه
«می‌تونم ببینم»
و عرایضشو شروع می‌کنه
«شما دوتا مشکل دارین...»

ادامه‌ی مطلب
رسیدن

رسیدن

۱

درم تو را صدا کرد، پنجره را بستم
قاب شکسته‌ی شیشه‌ای را پوشاندم.
ابر، بامی زیر نسیم‌های فرونشسته
گل سرخ، گل‌های خطمی شکفتند
از میان پوشال نور را برداشتم
از باران نور را
از رود پرطنین
چرا که تاریکی را در خانه سوزاندم.

زیر در
لب از دهان سوال می‌پرسد، شانه به ران پاسخ می‌دهد:
آن‌وقت تو رها کردی،
پاییز، هنوز مرئی بود.
زمستان با نورها جابجا می‌شد،
آتش‌های سرخ
در غریبگی زندگی کردی.
سبز، شکافی در یخ پیدا می‌شود.
ناله‌ای بر رودخانه بود.
سفیدی بر برف.

۲

آن مرد که به سویت آمد، من،
نمی‌گویم: مرا ببین که می‌آیم.

سفید بر جاده،
راه می‌روی
صداهای سفید ده پرواز می‌کنند
صدای سبز ساحل
بوته‌های تمشک
از میان دست‌هامان می‌رویند. سفید و سبز.

آن‌که می‌ایستد آن‌گاه، پشت درها،
گوش می‌کند:
چک‌چکی زیر بام؟

مردی که می‌ایستد
پشت دروازه، ‌
مرد زنده‌ای  که آن‌جا حرف خواهد زد،
خواهد گفت:

بر این جاده، هرکه هستی،
وارد شو!

ادامه‌ی مطلب
درس‌هایی بر یک مکعب

درس‌هایی بر یک مکعب

تکه سنگی برمی‌داری
به خون تراش‌اش می‌دهی
با چشم‌های هومر صیقل‌اش می‌دهی
و با نور جلایش
تا مکعبی کامل از کار درآید
آن‌گاه مدام می‌بوسی‌اش
با دهان‌ خود، با دهان دیگران
حتی با دهان دختر شاه پریان
بعد چکشی برمی‌داری
و ناگهان گوشه‌ای از آن را می‌شکنی
همه، آری، بی‌تردید همگان خواهند گفت
چه مکعب کاملی می‌بود این جهان
تنها اگر آن گوشه‌ی شکسته در کار نبود.

ادامه‌ی مطلب
وقتی اتاق‌ها

وقتی اتاق‌ها

وقتی اتاق‌ها خالی‌اند
اتاق‌هایی که همه‌ی جواب‌ها در آن‌ها پیشاپیش مقدر شده‌است
وقتی دیوارها و گذرهای تنگ فرو می‌افتند
و سایه‌ها از درختان بالا می‌روند
وقتی علف زیر پا رها می‌شود
کف پاهای سفید، باد را لگد می‌کند

بوته‌ی شعله‌های خاردار،
صدایش را می‌شنوم،
جایی که پرسشی درکار نبود
رودخانه جاری است
اما من تشنه نیستم.

ادامه‌ی مطلب
خانه

خانه

این‌ها مردم من‌اند.
که در میان مردمان دیگر پراکنده‌اند
و بر دروازه می‌نشینند.

از آن‌ها کسی که خشن‌ترین چهره را دارد
راست می‌ایستد بر سنگ‌ها
طلا با شعله‌ها، بالای سرش
مرا می‌شنود:

اگر نابود شوم
می‌میرم چراکه ترسیدم،
شکوهت می‌دود
با رعد و برق در آسمان
ضربان خون شیپورها
خانه‌ام را می‌سازد.

ادامه‌ی مطلب
قرارداد و میثاق همکاری با ما

قرارداد و میثاق همکاری با ما

 
 
متن ذيل توافق‌نامه‌ای است ميان شخص يا اشخاصی که در اين متن مترجم خوانده می‌شوند و سايت «خانه‌ی شاعران جهان»، که شرايط و تعهدات طرفين در باب همکاری فيمابين را مشخص می‌کند:
 
۱: ترجمه، عبارت است از برگردان متنی از زبانی غير از فارسی به فارسی که به انتخاب مترجم و توافق سايت يا پيشنهاد سايت و قبول مترجم صورت می‌گيرد و در اخيار سايت قرار داده می‌شود.
۲: ويراستاری عبارت است از اعمال سليقه و دانش ويراستاران سايت(نسبت به زبان مبدا و فارسی) بر متن برگردان به منظور توليد نهايي متنی که با اهداف سايت سازگار باشد.
۳: مترجمان طی اين توافق‌نامه می‌پذيرند که ويراستاران سايت حق کامل ويراستاری بر برگردان آن‌ها را دارند.
۴: انتشار الکترونيکی و چاپی برگردان پيش از ويراستاری حق مترجم و انتشار الکترونيکی و چاپی برگردان پس از ويراستاری حق سايت است. ضمن اينکه سايت اين حق را برای مترجم قائل است که نسخه‌ی پس از ويراستاری را با ذکر آدرس سايت از طرف خود در قالب کتاب یا رسانه‌ی دیجیتال به چاپ برساند.
۵: در مواردی که متن پس از ترجمه تفاوت فراوانی با متن ويراستاری شده داشته باشد، ويراستار نيز مترجم متن خواهد بود و حقوق مشابه با مترجم را در قبال متن داراست.
۶: در صورت وجود عوايد مادی از انتشار يا هرگونه فروش محتوی ويراستاری‌شده‌ی ترجمه، سايت متعهد می‌شود حقوق مادی مترجم را نيز رعايت کند و مطابق حق‌التاليف رايج در بازار نشر ايران حقوق مترجم يا مترجمان متن را  بپردازد.
۷: وجود اين توافق‌نامه در پيوندهای صفحه‌ی اصلی سايت به معنی خواندن و آگاهی کامل مترجم يا مترجمان از محتوی آن و ايجاد شناسه‌ی کاربری توسط سايت برای مترجم به معنی قبول و تاييد کامل اين توافق‌نامه از سوی دو طرف می‌باشد. و پس از نخستين ورود مترجم با شناسه‌ی کاربری به سايت، اين توافق‌نامه از سوی طرفين لازم‌اجراست. ارسال متن توسط مترجم از طريق ابزارهای مديريت محتوی سايت را اصطلاحا ارسال معمول می‌ناميم.
۸: در صورت عدم توافق طرفين به ادامه‌ی همکاری، کليه‌ی آثاری که  پيش از اعلام مترجم يا سايت مطابق اين توافق‌نامه نشر يافته‌اند، پس از اعلام فسخ همکاری نيز انتشار آن‌ها مطابق اين توافق‌نامه ادامه می‌يابد و رعايت بندهای اين متن از سوی دو طرف در باب آن‌ها لازم‌اجراست.
۹:  چنان‌چه مترجم، متن خود را از طريق ايميل يا پست يا ارسال پيوند از انتشار قبلی متن در اختيار سايت قرار دهد، رعايت حقوق انتشار مجدد آن نسبت به انتشارهای قبلی بر عهده مترجم است و هيچ‌گونه مسئوليتی از اين باب متوجه سايت نمی‌باشد. مترجم متعهد می‌شود که در هرگونه ارسال غير معمول متن از محتوی اين توافق‌نامه در سايت آگاهی کامل داشته‌است و نيز کاملا با آن موافق است.
 
 
 

ادامه‌ی مطلب
اهداف و آرزوهای ما

اهداف و آرزوهای ما

- بعنوان اولین سوال، چرا این سایت را هدیه‌ی سالروز تولد شاملو انتخاب کردید و موجودیت مستقل آن را برای خود حفظ نکردید؟ منظورم این است که چرا عمدن این سایت را به سایت شاملو وابسته کرده‌اید؟
ما شناخت خود و درک خود را از شعر امروز جهان مدیون احمد شاملو هستیم. همه‌ی دوستان ما در سایت یا خود از دوستان و آشنایان شاملو بودند یا برای نقش شاملو در ادبیات مدرن ما اهمیت خاصی قائلند و این مهم وادارمان می‌کند تا همه جا از دین خود به شاملو سخن بگوییم. عمده‌ی گروه فنی و اعضای این سایت همان‌ دوستانی هستند که در راه‌اندازی و اداره‌ی سایت شاملو هم نقش اصلی داشته‌اند. 
 
- لطفن درمورد رابطه‌ی این سایت و سایت شاملو بیشتر توضیح دهید.
سایت شاملو برای ما یک سایت مادر است. مادری که فرزندان کوچک و بزرگ بسیار دارد. سایت شاملو بر مبنای قرارداد فیمابین فقط فضایی برای انتشار آثار احمد شاملوست، ولی فرزندان سایت شاملو با هدف ادامه‌ی راه او زاده می‌شوند. خانه‌ی شاعران جهان نیز درست بر همین هدف بنا شده‌است.
 
- آیا این سایت به هیچ گروه خاص سیاسی یااجتماعی وابسته است؟
این سایت به هیچ گروه سیاسی یا اجتماعی خاصی وابسته نیست. اعضای سایت هرکدام گرایش سیاسی خود را دارند، ولی سایت به گرایش سیاسی خاصی تعلق ندارد. 
- هزینه‌های برپا ماندن سایت چطور تامین می‌شوند؟
با کمک همین دوستان عضو. سایت کاملا ماهیت غیر انتفاعی دارد و مثل اکثر نهادها و حوزه‌های غیرانتفاعی و غیر دولتی به مدد اعضا سرپا می‌ماند.
- لطفن درمورد نحوه‌ی انتخاب شعرها کمی توضیح بدهید. این انتخاب‌ها شخصی‌اند یامعیارهای خاصی را رعایت می‌کنید؟
این انتخاب‌ها سلیقه‌ای و آگاهانه ‌است.عنوان سلیقه‌ای بیش‌تر اشاره به سلیقه‌ی پدیدآورندگان و اعضای ثابت سایت دارد. در جهان آنتولوژی‌های متعددی منتشر شده‌اند که هریک با انگیزه‌ها و سلیقه‌های پدیدآورندگان آن‌ها منطبق بوده‌اند: میلوش، آنتولوژی خود از شعر جهان را بر محور عینیت و فردیت تنظیم می‌کند، انتشارات پنگوئن آنتولوژی خود را از شعر قرن بیستم با عنوان "پویش قرن"، بر محور رخدادهای مهم سیاسی و اجتماعی و حضور آن‌ها در شعر این قرن عرضه می‌کند. آنتولوژی‌های با اهداف خاص نیز موجود است، خانم هندل آنتولوژی شعر زنان عرب را تنظیم کرده‌است و تمامی آن‌ها بر نوعی سلیقه یا قضاوت دلالت دارند. اکتاویوپاز در طبقه‌بندی شعر اسپانیای پس از فرانکو، به سه جریان اشاره می‌کند: یکی شعر رئالیسم سوسیالیسی که پرگو، مطنطن و شعاری‌است. دیگر شعر وانگاردیسمو که به دلیل ابهام و انتزاع ناملموس از هر عینیتی به‌دور می‌افتد و سرانجام شعر حکومتی که عمدتا به شیوه‌های نئوکلاسیسمی نوشته می‌شود. مشابه این دسته‌بندی‌ها را می‌شود در کشور ما هم مشاهده کرد. این هر سه گروه در انتخاب ما جایی ندارند. به عکس شعری مطلوب ماست که با اعماق جان آدمی و خاطره‌ی اجتماع سر و کار دارد نه با سطوح‌ آن و این عمق را نه به واسطه‌ی پیچیدگی‌ها و انتزاع ناموجود که به یاری عینیت‌ها و هرچیز ملموس عیان می‌کند. با این اوصاف آنتولوژی ما به انتخاب میلوش نزدیک‌تراست تا به انتخاب انتشارات پنگوئن.
- درمورد گرافیک سایت چه معیارهایی را درنظر می‌گیرید؟ منظورم درمورد فونت نوشته‌ها، ترکیب رنگ‌ها و تصویرهای پیش‌زمینه است.
سعی شده‌است سایت گرافیک ساده‌ای داشته باشد. حجم صفحات خیلی بالا نباشد تا بارگذاری آن برای کاربرانی که در شهرها و روستاهای دورافتاده با امکانات اندک به آن وصل می‌شوند، دشوار نباشد. گرافیک سایت به مرور بهتر می شود، فرض این بود که به جای صرف وقت بسیار بر شیک بودن سایت، به محتوای سایت بپردازیم. 
- آیا به دنبال شناسایی و معرفی سایت دیگرشاعران (ایرانی یا غیر ایرانی) نیزهستید؟ در این زمینه چه معیارهایی را درنظر می‌گیرید؟
متاسفانه شاعرانی که در شعر امروز جهان نقش کلیدی ایفا کرده‌اند هنوز در کشور ما ناشناس‌اند، خواننده‌ی شعر آن تعهد و دغدغه را نشان نداده‌است که شعر زنده‌ی جهان را درست بخواند و دنبال کند. شاعران بزرگی چون ویتمن، ریلکه، سلان، تراکل، هولدرلین و بسیاری شاعران دیگر در این کشور چنان سرسری خوانده‌شده‌‌اند که به ندرت می‌شود در شعر امروز ما ردپایی از درک تجربه‌ی آن‌ها یافت. ایرانیزه‌کردن در صورتی می‌تواند،‌ دردهای شعر ما را چاره کند که پیشاپیش درکی عمیق از هم‌چراغان شعر ایران نیز داشته باشد. سرزمینی که شعر ریلکه، تراکل و هولان را نمی‌خواند، خود را از مهم‌ترین تجربه‌های شعر امروز جهان محروم کرده‌است و ما می‌کوشیم در حد وسع و توان خود با این استضعاف و محرومیت مبارزه کنیم.   
- لطفن درمورد طبقه‌بندی‌های زمانی و یامنطقه‌ای که برای شعرها درنظرگرفته‌اید کمی توضیح دهید. آیا دلیل خاصی برای این طبقه‌بندی‌های خاص دارید؟
طبقه‌بندی زمانی شعرها وقتی معنا پیدا می‌کند که تعریف این طبقه‌بندی‌ها و ملاک انتخاب این دوره‌ها مشخص شود. آغاز دسته‌بندی‌های زمانی با انتشار فاوست گوته همزمان است، این دسته‌بندی‌ها رخدادهای مهم و جریان‌ساز شعر و فرهنگ عصر مدرن را در بر می‌گیرند. ارزش دسته‌بندی‌های زمانی را وقتی بهتر می‌توان درک کرد که شعر امروز جهان را در متن تحولات مهم شعر جهان بخوانیم. 
- لطفن توضیح دهید که طبقه‌بندی زمانی اعمال شده در سایت چه کمکی به جستجوگران می‌کند. چون فاصله‌های زمانی بسیارکوتاه انتخاب شده‌اند.
مثلا شما به راحتی خواهید ‌توانست عصر جاز یا دوره‌ی جنگ‌های جهانی را در این سایت پیدا کنید. ملاک ما تاریخ تولد شاعران بوده‌است نه تاریخ انتشار شعرها. مثلا شاعرانی که در فاصله‌ی جنگ جهانی اول زاده‌شده‌اند. بی‌تردید می‌توان نقش و تاثیر هر دوره را بر زندگی و آثار شاعران دید.
- نظر شما درمورد شعرها و ترجمه‌های پراکنده در محیط اینترنت چیست؟ متمرکز کردن آنها چه خاصیتی دارد؟
متمرکز کردن اطلاعات فواید بسیاری دارد اگر بر مبنای طبقه‌بندی‌های قابل قبولی صورت بگیرد. دریفوس یکی از مشکلاتی که اینترنت برای همه‌گان به‌بار می‌آورد را سردرگمی در موتورهای جستجو می‌داند. زمانی که دریفوس کتاب درباره‌ی اینترنت را می‌نوشت هنوز نمی‌شد با اطمینان از امکان تمرکز اطلاعاتی با حفظ امکان مشارکت کاربران اینترنت سخن گفت. این روزها این امر شدنی‌است. آن‌چه در این سرزمین انتشار ترجمه‌ها و آثار را بر وب‌سایت‌ها دشوار می‌کند، عدم تمرکز نیست، فقدان مبانی حقوقی انتشار است. فراوان دیده‌شده‌است که ترجمه‌های سایت را بی‌رعایت مبانی انتشار آن و بدون کسب اجازه یا حتی نقل پیوند منبع منتشر کرده‌اند. جالب این است که بدانید بر مبنای قرارداد انتشار سایت رسمی احمد شاملو، این سایت منحصرا حق انتشار آثار شاملو را دارد ولی چند سایت بدون احترام به شخص شاملو و ارزشهای حقوقی قرارداد سایت شاملو دست به انتشار محتوی سایت می‌زنند. وقیحانه‌تر این‌که کل محتوی سایت را کپی می‌کنند و برای خود دفتر و دستک راه می‌اندازند.
 
- آیا خود را پایه‌گذار تدوین یک مجموعه‌ی کامل و قابل اعتماد از شعر جهان می‌دانید؟ قصد دارید یا امیدوار هستید که بتوانید چنین مجموعه‌ی کاملی ارایه دهید؟
ما پایه‌گذار چیزی نیستیم. وامدار بزرگانی هستیم که اگر بتوانیم می‌کوشیم راهشان را ادامه‌دهیم.
بزرگانی چون: ناتل خانلری، محمود کیانوش، احمد شاملو، محمد مختاری، ع.پاشایی، مدیا کاشیگر، احمد پوری و همه‌ی عزیزانی که دست به معرفی شعر زنده‌ی جهان زده‌اند و ذکر نام همه‌ی آن‌ها در این مقال نمی‌گنجد. امیدواریم که بتوانیم در حد توان خود آنتولوژی معقولی ارائه کنیم.
- چرا برای شعر این‌همه اهمیت قایل شده‌اید ؟
ریلکه در "نامه‌ به شاعری جوان" می‌گوید: پیش از هر چیز از خود بپرس اگر شعر ننویسی می‌میری؟ و اگر جوابش بلی بود آن‌وقت قدم در راه پرخطر شعر بگذار. برای بعضی آدم‌ها شعر یک ضرورت حیاتی‌است، مثل هوا، بی‌آن مرده‌ی متحرکی بیش نیستند. گیرکگارد از لحظه‌ای سخن می‌گوید که انسان میان "یا این"، "یا آن" مخیر است و باید دست به انتخاب بزند. زیستن در ساحت زیبایی‌شناسیک بس دشوار است. به قول فروغ: هنر قوی‌ترین عشق‌هاست، وقتی می‌گذارد به آن دست پیدا کنی که با همه‌ی وجود، خود را تسلیم آن کرده‌باشی.
- چه هدف خاصی از را‌ه اندازی این سایت دنبال می‌کنید؟
در اين فضا اينگروه می‌کوشند تا در پاسخ به ضرورتی اجتماعی شعرهای محبوبشان را در قالب يک آنتولوژی‌ از شعر مدرن جهان منتشر کنند.

قطع ارتباط جامعه‌ی شاعران و خوانندگان ايرانی با زندگی شعر جهان، جراحت‌های جدی و عميقی را بر پيکره‌ی شعر ما وارد آورده‌است. از يک‌طرف ترجمه‌ی کتاب‌های متعدد نظريه و نقد ادبی وارد بازار می‌شوند که محصول نيازهای سياسی و دانش‌گاهی جامعه‌ی کتب‌خوان ايرانی است، انتشار اين کتاب‌ها واژگان تازه‌ای را در محدوده‌ی بحث‌های نظری وارد کرده‌اند که متاسفانه به دليل نقص مصداق، عمده‌ی خوانندگان و شاعران کم‌سواد راه به بيراهه می‌برند. مجلات و روزنامه‌‌ها پرشده‌اند از بحث‌های بدون مصداق، يا بحث‌های مصداقی متعددی که نتيجه‌ی کج‌فهمی مباحث نقد ادبی امروزند.

ازسوی ديگر، تلاش گروهی از شاعران پی‌جوی هويت در ايرانيزه‌کردن مفاهيم مدرن، به اظهار نظرهای عجيبی انجاميده که شعر ايران را از شعر جهان بی‌نياز می‌داند و گمان دارد که تجربه‌ی شعر جهان ديگر برای شعر ايران عبث است.
 

اين سايت اهداف زير را دنبال می‌کند:

۱- تهيه‌ی يک آنتولوژی از شعر مدرن جهان
2- تهيه‌ی مقالاتی که به زبان ساده و با مصداق‌های معين از ميان شعرهای آنتولوژی مباحث روز نقد ادبی را آموزش می‌دهند.
3- ارائه‌ي يک آنتولوژی از شعر امروز ايران
4- معرفی مجلات و گاه‌نامه‌های معتبر شعر امروز جهان
5- معرفی کتاب‌های موفق شعر جهان
 
- لطفن درمورد انتخاب نام سایت کمی توضیح دهید. نام سایت "خانه‌ی شاعران جهان" است، و نه مثلن "شعر جهان". انتخاب این نام شما را برای رسیدن به کدام هدف یاری می‌دهد؟
واژه‌ی خانه، برای کسانی که فلسفه‌ی این قرن را دنبال می‌کرده‌اند واژه‌ای کلیدی است:
هایدگر از زبان به عنوان خانه‌‌ی وجود سخن می‌گوید و از هولدرلین نقل قول می‌کند که انسان شاعرانه سکنی می‌کند. دلوز، در نوشتن، نوعى "خانه به دوشى" می‌بیند و به گمان او در نوشتن "خانه به دوشانه" است كه "جهان متفاوت و ديگر" زاده می‌شود. تم خانه در فلسفه‌ی امروز تمی آشنا و مهم است. نام خانه‌ی شاعران جهان، اشارتی به این خانه به‌دوشی و آن سکنا دارد.
- چه توقعی از شعر دوستان برای همکاری باخودتان دارید؟
شعر دوستان چند نوعند، گروهی خواننده‌ی گذری‌اند که شعر را محض تفنن و مزه‌ی اوقات روزمرگی خویش می‌خوانند. این‌ها هیچ کمکی به ما نمی‌توانند بکنند. گروهی از شعر بدشان نمی‌آید ولی دغدغه‌ای اصلی‌شان نه شعر که رفیق‌بازی و مطرح کردن خود است که این گروه دوم هم با روحیه‌ی ما سازگار نیستند. گروه دیگری هم شعر در کانون توجه‌شان هست ولی اهل قیل و قال و از کاه، کوه ساختن‌اند که می‌کوشیم از این گروه هم اجتناب کنیم. گروه دیگری هم هستند که شعر را صبورانه و در زلال جانشان می‌خوانند و شتاب و قیل و قال، آن‌ها را غلغلک نمی‌دهد. صبورانه منتظر پیوستن این گروه آخر به جمع خودمان هستیم.
- فکر می‌کنید چه کسانی و با چه تخصص‌هایی می‌توانند به شما در حفظ و بالندگی این سایت و هدف‌هایش کمک کنند؟
همه‌ی کسانی که زبان خارجی‌شان خوب است. می‌توانند به گروه مترجمان یا ویراستاران سایت بپیوندند. روال این است که ترجمه‌های اولیه توسط ویراستاران ثابت ما در سایت ویرایش می‌شود و سعی می شود با دیالوگ، به ترجمه‌ی معقول و پخته‌تری برسیم. گروهی که می خواهند و می‌توانند به عنوان خواننده یا نویسنده‌ از حرکت‌ها و مسائل شعر امروز ایران و جهان سخن بگویند می‌توانند از نویسندگان وبلاگ‌های‌ تخصصی شعر باشند. کتاب‌های شعر روز جهان را معرفی کنند، بر نوشته‌های ایرانی یا خارجی نقد بنویسندو ... .
- آیا سایت "خانه ی شاعران جهان" تاثیرخاصی بر سایت شاملو خواهد داشت؟
بر سایت شاملو خیر، سایت شاملو اهداف مشخصی را دنبال می‌کند که در قرارداد سایت آمده‌است و به هیچ وجه قصد ندارد قدمی خارج از مبانی قرارداد بردارد. صرفا انتشار درست و کامل اثار احمد شاملو، ایجاد شبکه‌ی دوست‌داران احمد شاملو و کمک به خوانش درست شعر شاملو.
-
آن‌چه بر ما واقع شده، محرومیتی عظیم است. چنان که گوئی از حیاتی تـرین اندامهایمان محروم شده ایم. تئولوژی، علوم و فلسفه می کوشند از ما حفاظت کنند و کاری از پیش نمی برند. "در جهانی که حتی خدا هم راه خود را گم کرده است"، آنها فقط تائیدی بر این رنج و تالم اند. محرومیتی چنان عظیم که نه تنها محیط زیستمان که تخیل انسانی را هم آلوده می کند.
 
دنیا از مرزهای روشن محروم شده است: از فراز و فرود، از خوب و بد و در برابر نیستی از پای در آمده است. همه رنگهایش را از کف داده است و خاکستری نه فقط اشیا، که زمین و فضا را، حتی جریان زمان را پوشانده است: دقایق را و روزها و سال‌ها را.
 
مجردات نمی توانند به ما کمک کنند، تنها تلخی روزگارمان را برجسته تر می‌کنند. شعر اما، نقشی دیگرگونه دارد، ساده و طبیعی به ما می گوید که همه فرضیات نادرستند. شعر با فردیت روبروست، نه با عمومیت. به زمین نگاه می کند، به اشیاء خیره می شود، به رنگ و حسشان، و نمی تواند زندگی را تقلیل دهد. زندگی را با همه رنجهایش، تهدیدها و وحشتش، طرب و نشاطش. شعر نمی تواند جهان را به آهنگ یکنواخت خستگی، ملال و شکایت بکاهد. او همیشه کنار بودن ایستاده است در برابر پوچی.

ادامه‌ی مطلب