وقتی اتاقها خالیاند
اتاقهایی که همهی جوابها در آنها پیشاپیش مقدر شدهاست
وقتی دیوارها و گذرهای تنگ فرو میافتند
و سایهها از درختان بالا میروند
وقتی علف زیر پا رها میشود
کف پاهای سفید، باد را لگد میکند
بوتهی شعلههای خاردار،
صدایش را میشنوم،
جایی که پرسشی درکار نبود
رودخانه جاری است
اما من تشنه نیستم.