بیاموز که سخن بگویی (گل سرخ
میگوید): بنویس همه شب را،
که خورشیدِ نقشبازِ …
عشق ترمیم میکند
اگر روزی همه عشقهای ناگفتهات
به سراغ همه دروغهای گفته شدهات باز آیند
اگر …
خوش آمدی
خوش آمدی ای جانان من
ای دلیل دل نكندن من از دوست داشتن
حتی …
دانههای برف
از دستهای تو میبارید
از زیباترین دروغ دنیا
برفهایی كه در تن من میلرزیدند.…
انتقام
نبودی
وقتی كه باروهای آسمان به روی من فرو ریخت
وقتی که موج شكن …
ارمغان
۱
چنین میگفت زمان
جاودانگی دروغ است
گوش كن ببین
آن پرتگاه لاجوردی روحات…
دوستان | آدام زاگایفسکی
دوستانم در انتظار من
لبخندی محزون بر چهره دارند.
لبهایشان
لبهای سالخوردهشان میگویند
– …
ادامهی مطلبعشق
صبح میشود
با من بیدار میشوی
پرندهها صدای تو را بر بالهایشان نقاشی میكنند…
موسیقی | آدام زاگایفسکی
موسیقی که با تو شنیدم
موسیقی دیگری بود
و خونی که در شریانهای ما …
زمان و تو
صبر كن ای عشق من
اگر برف بر همه كوهها ببارد
اگر بوران قلهها را بپوشاند
و اگر توفان …
بر لبه صخرهای
در هتلهایی شبیه به موجودات زنده
در هتلهایی مثل دل و روده سگ آزمایشگاهی.…
از من بگو
اینک پیش این ماه، پیش از آنکه این ماه رو به افول بگذارد
من …
آقای ویلتشایر
همه چیز تمام شد، صدایی میگوید در رویا، اینک تو تصویری هستی
از آقای …
پرستاران
صف پرستاران کمکم روانه خانه میشوند
پشتِ حفاظِ
عینکم تماشایشان میکنم که میآیند و …
ماشین روباز
ناپدید میشود اتومبیل سیاه
در پیچِ بودن. من
ظاهر میشوم در گردشگاه.
همه خواهند …