اگر روزی همه عشقهای ناگفتهات
به سراغ همه دروغهای گفته شدهات باز آیند
اگر خوابهایی كه به آینده تبعید كردهای
مانند شاخههای ظریفی بشكند
عشق ترمیم میكند
اگر برج ناقوس روزهای قلب تو
از هجوم توفان دروغ فرو بریزد
اگر خون زمان مانند ریگهای بر باد رفته
از دستهای تو جاری شود
عشق ترمیم میكند
اگر تنهاییات مانند اتاق هتلی است كه چنگی به دل مهمانانش نمیزند
اگر از سایه میخكوب شدهات بیرون نمیتوانی شد
اگر كلید لحظههایی كه بدان پناه آوردهای پوسیده است
عشق ترمیم میكند
اگر همه پرنیان مهتاب جادههای عبور تو
ترانه روح منزوی تو را زمزمه كنند
و حیات مانند تصویر وداعی ناگهانی
از آلبومهای پاره شده بیرون بیاید
عشق ترمیم میكند
اگر شعلههای خون تو چراغ تنت را نمیافروزد
اگر رنگ شبهای شرابی را فراموش كردهای
اگر الماس معاشقه دیگر برق نمیزند
اگر قدح لمس در دست تو شكسته است
عشق ترمیم میكند
اگر چهره دیوانه وجودت
به چهرهای كه در آینهها رها كردهای شباهت دارد
اگر رفتن تو منزل رجعت توست
آن راههای نرفته را
آن دیوانه زخمی را
عشق ترمیم میكند.