«اگر نمیتوانی باران باشی ای عشق من
درختی باش
درختی شاداب و سبز،
درختی …
مغاک
مرد به زن میگوید:
بر لبهی مغاک منتظرم باش!
زن جواب میدهد:
بیا اینجا! …
به مرگ:
به مرگ:
تانکی را میشناسیم که تو را فرستاد.
و دقیقن میدانیم چه میخواهی.…
و تو ای مرگ
و تو ای مرگ
و تو ای آغوش تلخ فنا،
بیهودهاست بکوشی دلواپسم کنی.…
مادر چنین گفت
هرگز او را غرقه به خون خویش ندیدهبودم.
بر کف اتاق
خون را ندیدهبودم.…
کاملن!
کاملن. آنگاه، زندگی!
کاملن. آنگاه، مرگ!
کاملن، آنگاه، همه!
کاملن، آنگاه، هیچ!
کاملن، …
در لیما…
در لیما…
در لیما باران میبارد
آب کثیفِ یک رنج
چه مرگبار! باران میبارد…
در این شب شگرف
امشب
بر دو تختهی خمیدهی بوسهام
خود را مصلوبکردهای ای یار.
و رنجات با …
اطمینان
اطمینان به عینک و نه به چشم
به پله و حاشا که به گام…
سختترین لحظهی زندگیام
مردی گفت:
سختترین لحظهی زندگیام در نبرد مارنه بود. وقتی سینهام زخمی شد.
دیگری …
اشتیاق متوقف میشود
اشتیاق متوقف میشود، دُم در هوا. ناگهان، زندگی منقطع میشود، بیخبر.
خونم مرا در …
ای اسپانیا
ای اسپانیا،
خودت را از اسپانیایت مراقبت کن!
از چکش بیداس
از داسِ بیچکش…
هر روز میآیم تا تو را ببینم که میگذری
هر روز میآیم تا تو را ببینم که میگذری
کشتی بخارِ همیشه دورِ مسحور……
مصائبِ شاعر
در این جهان
که زندگی
تکهتکه
میشود
و
از ما
میگریزد
شاعر
راز را …
دموکراسی
به چشماندازِِ پلشت، برازنده است پرچم
و نعرههایمان صدای طبلها را خفه میکند.
در …