اشتیاق متوقف میشود، دُم در هوا. ناگهان، زندگی منقطع میشود، بیخبر.
خونم مرا در خطوط مادینه میپاشد، و حتی خودِ شهر بیرون میآید تا ببیند که چیست آنکه فیالبداهه میایستد.
– اینجا چه میگذرد، در این پسرِ مردان؟ – شهر فریاد میزند و در سرسرای لوور کودکی در وحشت میگرید
در نگاه پرترهی کودکی دیگر.
– اینجا چه میگذرد، در این پسرِ زنان؟ شهر فریاد میکشد و در مجسمهای از قرن لودویک، تیغهای از علف زاده میشود،
درست در کف دستاش.
اشتیاق متوقف میشود، در ارتفاع دستِ افراشته. و من پشت خویش پنهان میشوم، تا ببینم که به پایین میلغزم یا به بالا هجوم میآورم.
اشتیاق متوقف میشود
اثری از : سزار بایهخو محسن عمادی