به دوم مرداد رسیدیم. سالروز خاموشی شاملو. شاملویی که در تاریخ ادبیات ایران یگانه …
ادامهی مطلب
به دوم مرداد رسیدیم. سالروز خاموشی شاملو. شاملویی که در تاریخ ادبیات ایران یگانه …
ادامهی مطلباز نزدیک مثل نقشهی مکانیست
که هرگز نرفتهای
ولی میخواهی بروی
زیرا که یک …
وقتی متولد میشویم
به ما نقاب میدهند
صورتم حالا آنقدر بالغ شده است
که …
من به تعمیم دادن تمایل دارم
برای همین است که مینویسم «جنگل»
با اینکه …
جلوی این نور
ریهات برهنه است
داخلش
(با اینکه نمیبینمشان)
شاخهها
انگار شاخهی درختان …
در پایانِ خواب، خطر، شکافهایی
که از دیوار بالا میروند
در لبهی باریک و …
فکر می کنم که میخواستی مرا ببلعی
فکر میکنم وقتی که به خواب رفتم…
در زمستان
نگهبانان پتوها را از سر ساکنین پارک میکشیدند.
یکی از آنان نور …
من مثل یک پسر خوب احتیاط میکنم
وقتی که دیگران از بالا به پایین …
میرفت کشتی، در رودخانهای گسترده و عمیق چون دریا. امواج بلند بر هر دو …
ادامهی مطلبحالا این
زندگی خاص خودش را دارد،
زندگی بدخیم خودش را.
نه هرچه هویدا …
مردان در لباسهای آتشنشانها
چمباتمه زدهاند بر زمین
چهرههاشان سیاه از دود
پشتهاشان به …
میگویند مرد با آلت تناسلیاش میتواند بداند
که آیا بستنیِ روی زبان زن
مزهی …
۱
در بالای شیب در یک رمان، ابر
مطیعانه وانمود میکند که ابر است…