در خوابگاهِ شباهتها
برگها
اندیشههای خویش را دارند
سنگها
میشناسند هیاهوی طلایی زنبورها را…
بازهم این تصویر
عشق و شعر
تویی همان آوا
که پاسخ میدهی
به ندای من
بی این صدا
هیچ شعری …
شعلهور شدن – سرآغاز
پنجِ عصر. زمانی تعیینکننده، کمی سنگین و شکننده، از افقی دیگر و معیارِ دیگری …
ادامهی مطلبملانکولی
چهرهی حال را
حجاب جدا میکند،
از چهرهی گذشته.
پردهای خیس
چشمی که
در …
چاقویی همه تیغه | ژوآئو کابرال د ملو نتو
در ذهن من | دنیس لورتوف
کارل سندبرگ: پرچین
بیلی کالینز: طلاق
ایمی لاوِل: خرافه
ترانه
و َهيچ يک سخنی نگفتند نه ميهمان نه ميزبان … نه گل های داوودی …
ادامهی مطلباسراییل هوروویتس: تفنگ داران
براى كشيدن يک پرنده
پيغام
درى كه يكى وازش كرده
درى كه يكى پيشاش كرده
صندلىيى كه يكى روش …