بلورهایش در دست ما
چنان پیچیده است که رمزگشاییاش ناممکن
بیلحظهای تردید…
تنانه
خوشترین لحظهٔ زندگی زن
وقتیست که میشنود عشقش کلید را
در قفل می چرخاند،…
وقتی زنی مردی را دوست دارد
زن که میگوید شراب شور مارگاریتا، منظورش شراب شیرین دایکویری است
زن که میگوید …
تقاطعها
کشتیای که نرسيد
خانهای که ساختهنشد
راهی که پيمودهنشد
نامهای که نرسيد
چشمهای که …
در فرصت غیاب
حالا اتاقو واسه چند لحظه ترک کرده
که صورتشو پودر بزنه
نگا میکنيم و …
آواز سیرنها
گاهگاهی زنگ میزنم، که ببينم
آهنگ پيغامگيرش عوضشده يا نه.
«تو دو کلمه بم …
شبانه
من اون سنگیام که از جاش دراومده ميون صخرهها
همون قلبهی وسط تيرا،
اون …
نقش
خيال میکنم امتحان فارغالتحصيلیام را میدهم:
دو بوزينه زنجيری بر پنجرهای مینشينند
بيرون پنجره …
آن مرد سياهپوش
آن مرد سياهپوش کيست،
که قدمزنان از ما دور میشود.
میگويند: ديرگاهی نقاش برآن …
جهان باستان
برای دان و جینی به روح اعتقاد دارم؛ گرچه اعتقاد داشتن یا…
ادامهی مطلبخوشترین روز جهان
فکر کنم اوایل اردیبهشت بود زمان یاس و ذغال اخته زمان وعده ها و…
ادامهی مطلببوی گلها
عصری يک کور، يک کر و يک لال مدتی با هم بر شاخهای در …
ادامهی مطلبچهارفصل
از شعرهای من اگر گل را بچينی از چارفصل شعرم يک فصل میميرد. عشق …
ادامهی مطلببیرون جهان
برف، نخستين برف زمستان، ابتدای اين صبح. گل اخری و چمن زير درختان پناه …
ادامهی مطلبآنسوی ظلمات
میآرامد ماه بر رود چنان قطرهی روغنی. کودکان به کنارهها میآیند تا زخمها و …
ادامهی مطلبیک روز
یکروز، میخواستم دست از نوشتن بردارم و فقط نقاشی کردم میخواستم دست از نقاشی …
ادامهی مطلب