من اون سنگیام که از جاش دراومده ميون صخرهها
همون قلبهی وسط تيرا،
اون دخترهی گوشهگير، ميون دخترا،
همونپسر که جوونمرگ میشه، تو پسرا.
ميون جوابا، سوالم و
وسط عاشقا، شمشير و
تو زخما، زخم تازه و
تو کاغذرنگیا، همون پرچم سيا
وسط کفشا، اونی که پر ريگه
از ميون همهی روزا، همون روزی که ديگه نمیآد و
تو همهي استخونايی که رو ساحل پيدا میکنی
اونی که آواز میخونه، مال من بود.