پشت میز مینشیند و مینویسد
میگوید: با این شعر به قدرت نمیرسی
میگوید: با …
صداها
آن گامها: دنبال او میگردند؟
آن ماشین: دمِ خانهی او میایستد؟
آن مردان، در …
اروپا
گهوارهی سرمایهداری بود اروپا و کودک را در گهواره با طلا و نقرهی پرو، …
ادامهی مطلباین زن
[podcast]http://www.poets.ir/voice/Gelman.mp3[/podcast]
با گفتن از آنکه این زن، دو زن بود
هیچ نگفتهام
باید دوازده …
مرگ از در درآمد…
مرگ از در درآمد با یادآوریاش
نبرد را دوباره از سر خواهیم گرفت
دوباره …
واپسین اتوبوس
آزادی
پنج شنبه خواهد بود…
در پاریس خواهم مرد به رگبار باران
به روزی که اینک به خاطر میآورم…
ایمان است این…
هرگز نخواستی ای یار،
تا به قالبی درآیی
که عشق الهیام تصور کردهاست.
چنان …
آندی شیرین من
پس از تو
پس از تو به خودم نگاه کردم. دور چشمها چین و چروکِ شاد.…
ادامهی مطلبآداب معاشرت
نباید به هم بگوییم:
«آخ، میبخشی، تصادفی بِت خوردم.»
برعکس،
«ممنون که لمسم کردی!»…
عطر تو
عطر تو بر من
روزهای بسیار،
و روزهای بسیار
خودم را دوست میدارم.…
مرغان دریایی
خاطرات
بودن
بودن در هر دم
در ظلمت دهان،
آن خاطرهی متراکم
که آماس میکند
چنان …