حالا در چه کاریست آندی شیرین من
ریتای بوریاهای وحشی و انگورهای وحشی
حالا که بیزانس خفهام میکند و
خونم کند میشود
چون کنیاکی رقیق در درون من.
ریتای بوریاهای وحشی و انگورهای وحشی
حالا که بیزانس خفهام میکند و
خونم کند میشود
چون کنیاکی رقیق در درون من.
کجایند دستهایش
که عصرها
نادمانه اتو میکردند
سفیدیهای آینده را
حالا،
در این باران که با خود میبرد
حتی میل زندگی را در من.چه آمده بر سر پیراهن پشمیاش
بر نگرانیها و شیوهی راه رفتناش
مزمزهی براندیهای نیشکرش در اردیبهشت.باید دمِ در باشد
در تماشای نشانههایی از آسمان
و سرانجام،
لرزان خواهد گفت: «چه سرده خدایا!»
و بر بام سفالی
پرندهای وحشی
خواهد گریست.
که عصرها
نادمانه اتو میکردند
سفیدیهای آینده را
حالا،
در این باران که با خود میبرد
حتی میل زندگی را در من.چه آمده بر سر پیراهن پشمیاش
بر نگرانیها و شیوهی راه رفتناش
مزمزهی براندیهای نیشکرش در اردیبهشت.باید دمِ در باشد
در تماشای نشانههایی از آسمان
و سرانجام،
لرزان خواهد گفت: «چه سرده خدایا!»
و بر بام سفالی
پرندهای وحشی
خواهد گریست.