وسط شب فیلم نخالهها رو تماشا کردم
ماریلین، اونیکه مرد.
اونکه کمتر از یهسال
بعد از اینکه فیلم ساخته شد.
دیدم تنشو که نشون دادن
تنی که قبلن مردهبود.
مرد قاتل، قاتل بدمشرب، بیفکر
اسبا،
و اون. بعدن مارلین شنا میکنه.
وسط شب، وسط دریا
دور مرغابیاش
یکی اونیکی رو تعقیب میکنه و شیرجه میره
عین دیروزیا تو افتتاحیه
رو یخ کنار ساحل، یه سوراخ هوا
واسه یه چیزی زیر دریا، یخ
کم و بیش پوشیده با آب.
آب زلال خاکستری صاف.
رو کف، تن سفید یه مرغ دریایی
ماریلین شلپ شلوپ میکنه.
همین لحظه
وسط دریا، آبی مدیترانه.
نمیشه پاکش کرد