نه هیچ کلمهای هرگز
و نه هیچ بحثی
نه از فروید و نه از …
در چندین کیلومتر فاصله
در چندین کیلومتر فاصله
هیچکس نمیتواند وفادار بماند.
نه درختی که میکاریم،
نه کتاب …
تبعید
نامهی مادر:
«و اگر همه بروند، دختر من،
چهکار خواهیم کرد،
ماهایی که میمانیم؟»…
همه مفقود
یک خانه
یک دنج
یک صندلی
یک چراغ
یک درختچهی برگ نو
صدای دریا…
پنجاه و دوم: ازدواج
انگار تو را لمس کردهام
انگار تو را لمس کردهام از دیشب و دریافتهام
مگر دستم از دستم بگریزد…
شعر دوم
۱
سپیدهدم، بیرونشان کشیدند
به محوطهی سنگی
به سینهکش دیوار.
پنج مرد
دو نفر …
گزارش شهر محصور | زبیگنیف هربرت
هراس ما
هراس ما
لباس شب نمیپوشد
چشم جغد ندارد
لت تابوت را کنار نمیزند
شمعی …
خانه
خانهای فراز فصول سال
خانهی کودکان، حیوانات و سیبها
میدانی از فضای خالی
زیر …
چه هیاهوی محزونی می سازند
چه هیاهوی محزونی میسازند
تنها
به وقت عشقبازی،
به صدای باد میماند که میجنبد…
خاک من؟
مراثی برای ددالوس
۱
او با خود آغاز میشود
و به خود ختم میشود.
نه هالهای از …
مراثی برای واسیل پاروان
در هرکندهی درخت
خدایی جا دادند.
اگر سنگی شکافت
به آنی خدایی آمد و…
تو چه زیبایی در زمستان!
تو چه زیبایی در زمستان!
کنار افق، دشت به پشت آرمید و
درختان، دیگر …
چه هستی تو، آ؟
چه هستی تو، آ؟
تو، انسانیترین و
پوچترینِ هجاها
آه، تو، آوای با شکوه!…