اثری از:لارش گوستاوسون، سهراب رحیمی
آن کلمهی عجیب و غریب را
در خواب …
ادامهی مطلب
1
درختهای زردالو هستند،درختهای زردالو هستند
2
سرخسها هستند،تمشکها،تمشکها،
برُم* هست،و هیدروژن، …
ادامهی مطلبسیگار می کشم، دود می گریزد، دود بیرون می آید، دود از سرم بیرون …
ادامهی مطلبکه میتواند
حکایت این پیر مرد را روایت کند؟
چه کس غیاب را وزن …
گورستان، قطعۀ گورهای کوچک.
ما، سالخوردگان، در خفا می گذریم،
مثلِ پولدارها که از …
از پدربزرگم دو چیز را به یاد دارم
شلوار نخنما و اینکه چگونه هر …
در میامی، زیر آفتاب خواهم مرد،
روزی که خورشید سوزان باشد،
روزی شبیه روزهایی …
«امید»، چیزی است پردار-
که بر سر روح مینشیند-
و نغمهای بیکلام میخواند-
و …
اگر در پاییز می آمدی،
تابستان را جارو می کردم
با نیمی خنده، نیمی …
ﺷﻜﻔﺘﻪ ﺍﺯ ﺩﺭﺁﻏﻮﺵ ﻛﺸﻴﺪﻥﻫﺎﻯ ﺯﻥ
ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﻰﺭﺳﺪ ﺷﻜﻔﺘﻪ
ﻭ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻪ …