شهوت دستهای زلالت
در نيمهروشن شعلهها!
آنها به درخت بلوط و گلهای سرخ طعمی …
شعری با دو پایان
بگو «مرگ» و همهی اتاق يخ میزند
ماشینها از حرکت میمانند
حتی چراغها
مثل …
حاشیه ای بر یک شعر
نمای دوم
يه آقايی يه مجله وا میکنه
خانومای لخت و پتی،
با چشای سرمهکشيده.
يه …
پیرهن قرمزی
يه پيرهن قرمز میخوام.
يه پيرهن شل و ارزون
يه پيرهن حسابی تنگ،
دلم …
در انتظار بربرها
قتل
من قاتل عشقم
همان آهنگ يگانه را میکشم
که در ميانهی ما میدرخشيد.
خود …
در ایتاکا
در ايتاکا زنی بود
که هر شب آرام آرام میگريست
درمانده، در اتاق بغلی …
فراموشی
عاشقانه آغوشی سبز به هم میپوشاندند
بارانی ابريشمی از بهار به ميانشان میباريد.
پارک،…
گریستن
با
نفسام
به خاطر
خواهمداشت
تا کوهی بسازم
با دمام درهای و
با بازدمام …
اکسیر
او اکسيری میخريد
در شهری
از روزگاران گذشته
هنوز هم بايد به او انديشه …
بر سنگ سياه
بر سنگ سياه
مثلی عربی میگويد
که خدا مورچهي سياه را میبيند که تکان …
ویرانی
آه، تو!
درد میکشيدی-دردی بیپايان-
نزديک ما در خفقان آوار:
احساس میکرديم
استخوان صورتمان …
اگر همين حالا
شعر عاشقانه ممنوع !
در بدترين اوقات بدترين فصل بدترين سال ملتی تمامعيار
مردی از کارگاهش با زنش …
عشق قدیمیم
يه باغ ديگه ساختم، آره
واسه عشق تازهام.
گلای سرخ مرده رو همونجا که …