يه آقايی يه مجله وا میکنه
خانومای لخت و پتی،
با چشای سرمهکشيده.
يه شماره ميگيره.
مديره نفسنفس میزنه و وزوز میکنه
يکی بش میگه
هرکاری دلت میخواد
میتونی با اون زنيکه بکنی.
جلوی ديوار، زنه داره میگه
اوه کوچولو، تو خيلي ماهی.
آخر شبه. زنه
پشت خط دهندره میکنه
سيم تلفنو تا هال میکشونه
يه نيگا به دخترش میکنه.
يه پاشو به تخت میگيره
تلفنو هل میده
ملافه رو جم میکنه و آروم میگه
آره، بکن، آره.
میره تو آشپزخونه
دوباره يه قوطی پپسی رژيمی واز میکنه، اصلا نمیدونه یه قوطی رژیمی
تا چن وقت میتونه مرده رو پاتيل کنه
يا کجا میشه يه کت ارزون زمستونی دست و پا کرد.
شکل و شمايل قبضا تو کلهاش دور می زنن
لامپو خاموش میکنه.
مرده هنو داره میگه زودتر
ويلچرشو، چپ و راست میکنه
چرخای لاستيکيش تا جون دارن
هر تکون پاهاشو دنبال میکنن.
گاس مرده خيالمیکنه داره يه چيزايی بو میبره
حرفاشو قطع میکنه و گوش میايسته
يه چيزايی اون پايین تکون میخورن.
سلام، زنه میگه .
هنو پشت خطی؟
با يه دس چشاشو میمالونه
سايهروشن آبی از انگشتاش بيرون میآد.
يه هوا بالاتر از خشخش خط تلفن
از لب ميز تا سر ديوار،
زنه خرخر چرخهارو میشنوه.
چيه؟ زنه میگه.
هيچی! مرده میگه.
اما دوتايی دارن صداشو میشنون.
نمای دوم
اثری از : محسن عمادی کیم آدونوزیو