عشق اولم در جنگ افغانستان مرد نه از گلوله، نه به دست خدای جنگ …
ادامهی مطلبتودهی غلطان یخ
امروز، از دور، تو را دیدم که قدم میزدی، و بیصدا چهرهی درخشان تودهی …
ادامهی مطلبخیانت موتورسیکلت
برای مردی که به او عشق میورزم بیش از آنچه باید، یک شاعر نمیتواند …
ادامهی مطلبمناجات
آه اروس، که خموشانه لبخند میزنی، به من گوش کن! بگذار سایهی بالهایت آرام …
ادامهی مطلببیصدا
چه صدایی را میتوان شنید با گوشی که هرگز جیغ کودکی بیمار را نشنیدهاست؟ …
ادامهی مطلبهمهی روز
از من چه کاری بر میآید؟ گلبرگهای شکوفههای گلابی همهی روز بادآورده جمع میشدند …
ادامهی مطلبانتظار
بعضی میگویند هزارسال را به خاطر میآورند بعضی میگویند تازه هزارسال بعد را دیدهاند …
ادامهی مطلبماه
هروقت ماه بالا میآمد، دعا میکرد سرانجام، مادر وولنام در چهلسالگی پسری زایید در …
ادامهی مطلبدوری
ازدواج کرد جدا شد و به خانه برگشت. گلهای حنا را فشرد تا ناخنهایش …
ادامهی مطلبیک روستا
بدون بهار کوچکش چهچیز از روستای یونگتون، یک روستا میسازد؟ دانههای برف بیپایان میبارند …
ادامهی مطلبمیزی از خاک رس
میزی که شاعران بر آن مینوشند از خاک رس ساخته شدهاست. تکشاخی به آنها …
ادامهی مطلبوحشی
بس دور، به زمانی دور گمگشتهی استپها جنگجویان چنگیزخان در شکنجهی عطش، به ناچار …
ادامهی مطلبدختر عاشق
پنجرهی من است این، هماینک آرامآرام از خواب برخاستهام. خیال آن به سرم بود …
ادامهی مطلبکسی به من گفت
یکروز از سرکار به خانه برگشتی و من یک کلمه حرف زدم و تو …
ادامهی مطلبتاوان
با همهی زیباییام تاوان دادم هیچ نمیدانم که تاوان چه را؟ تاوان دادم با …
ادامهی مطلبمادرم
دریا تنها به من خانهای بخشید که رو به ویرانیاست و مادری که دیر …
ادامهی مطلب