آه اروس، که خموشانه لبخند میزنی، به من گوش کن! بگذار سایهی بالهایت آرام از من بگذرد. بگذار حضورت در من بپیچد انگار تاریکی پر قویی است. بگذار تاریکی را ببینم چراغ به دست. این اقلیم اقلیمی دیگر گردد مقدس برای اشتیاق. خدای خوابآلود چرخهای اندیشهام را کندتر کن، تا تنها هیسهیس برف را بشنوم چرخیدن تو را. یارم را نزدیک من نگهدار در حلقهی دود قدرتات که راهمان، یکی دیگری را چهرهی آتش شدن باشد چهرهی دود چهرهی شهوت که اینک در گرگ و میش رویت شدهاست.
