بهار است و
برگها
روی شاخهها سبز میشوند.
آه از وطنام که درختاناش
زير …
به خاطر خدا | لندی
به خاطر خدا، ای ماه!
پرتو نورت را
بين دو عاشق نينداز!…
بوی دامنات | لندی
فردا چاوداران
راهی سفر میشوند و
گل بيابان
بوی دامنات را خواهد شنيد.…
باغبان | لندی
پروانه از ديدار گلها
لبريز خواهد شد.
تصميم ستمگرانهی توست ای باغبان
که مرا …
آخرين نگاه | لندی
فقط يک پتپت ديگر،
چراغ!
اين آخرين نگاه است.…
سرود خداحافظی | لندی
اين خروس است
که سرود تلخ وداع سر کردهاست
و آن معشوق من است…
هی ماه | لندی
هی ماه!
تعجيل کن و بالا بيا
يارم
مسافرِ کوههای بلند است.…
دیدار | لندی
ديدار دسته گلی نيست
که بتوان آنرا با پيغامرسانی
به دلدار رساند.…
هی ماه، سلام | لندی
هی ماه، سلام!
يارم را رسوا نکنی!
او دارد پيش من میآيد!…
بالا و نزدیک | لندی
از بلندیها بالا میروم و
از نزديک نگاه میکنم
که بستر کاروانيان را
کجا …
نیمههای شب | لندی
نیمههای شب است
و به روستا رسيدهام
کسی جرات میکند يارم را بيدار کند؟…
تاراج | لندی
همگان را
راهزانان به تاراج بردهاند
و من در نفسهای يارم
به يغما رفتهام.…
در تاریکی | لندی
بيا
و مرا در نور ماه ببوس، نازنين
چرا که زلفام
در تاريکی
آشفته …
شکستخورده | لندیها
حالا که يارم
شکستخورده از جنگ بازآمده،
چارهای ندارم
جز اينکه بوسهای که به …
دستات را به من بده | لندیها
دستات را به من بده!
به ميدان میرويم و
عشق میورزيم و
میميریم،
اگر …
هزار و يک شب
غروب بود. تماشا میکردی از پنجرهات ظلماتی را که خیابان را میپوشاند. کسی از …
ادامهی مطلب