هزار و يک‌ شب

هزار و يک‌ شب


غروب بود. تماشا می‌کردی از پنجره‌ات ظلماتی را که خیابان را می‌پوشاند. کسی از جلوی خانه‌ات می‌گذشت. شبیه من بود. قلبت تند می‌زد…. آن‌که می‌گذشت اما، من نبودم… شب بود. خوابیده بودی در تختت… بیدار می‌شدی به ناگاه در جهانی خاموش چیزی در خواب چشم‌هایت را می‌گشود و ظلمات آن‌جا بود، در اتاقت… آن‌که تو را می‌دید، اما من نبودم… در آن اوقات هیچ جا اثری از من نبود و تو بی دلیل می‌گریستی. حالا، دست‌کم به من فکر می‌کنی و عاشقانه زندگی می‌کنی. آن‌که این را می‌دانست من نبودم. کتاب می‌خواندی. کتابی گشوده و باز … مردمان آن عاشق می‌شدند و می‌مردند. جوانی در قصه کشته شد. ترسیدی. و با همه‌ی توانت گریستی…. آن‌که مرده بود اما، من نبودم.

درباره‌ی محسن عمادی

محسن عمادی (متولد ۱۳۵۵ در امره، ساری) شاعر، مترجم و فیلم‌ساز ایرانی است. عمادی در دانشگاه صنعتی شریف، رشته‌ی مهندسی رایانه را به پایان رساند. فوق لیسانس‌اش را در رشته‌ی هنرها و فرهنگ دیجیتال در فنلاند دریافت کرد و تحصیلات تکمیلی دکترایش را در دانشگاه مستقل ملی مکزیک در رشته‌ی ادبیات تطبیقی پی گرفت. او مدیر و صاحب امتیاز سایت رسمی احمد شاملوست. اولین کتابِ شعرش در اسپانیا منتشر شد و آثارش به بیش از دوازده زبان ترجمه و منتشر شده‌اند. عمادی برنده‌ی نشانِ افتخار صندوق جهانی شعر، جایزه‌ی آنتونیو ماچادو و جایزه‌ی جهانی شعر وحشت در اسپانیا بوده‌است و در فستیوال‌های شعرِِ کشورهایی چون فرانسه، اسپانیا، مکزیک، آمریکا، هلند، آلمان، پرتغال، برزیل، فنلاند و ... شعرخوانی کرده‌است. در حال حاضر ساکن مکزیک است. وی اداره تارنمای رسمی احمد شاملو و نشر رسمی الکترونیکی آثار شاملو از جمله «کتاب کوچه» را بر عهده دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.