يک بغل از گلها برايم بچين
تا بر پيشانیام
چتری بسازم.…
ستارهها | لندی
يارم گلها را از دست من نگرفت!
سفيرانی از ستارهها برايش میفرستم
تا قانعاش …
پشت سرت ايستادهام | لندی
با گلی در دستم
پشت سرت ايستادهام.
يا گل را بگير
يا بگذار بروم!…
چشمهای شور | لندی
گل سرخی را پرت کردهای به سویم.
دست مريزاد!
حيف که چشمهای شور بو …
سرگشته | لندی
چهرهات گل سرخیست و
چشمهايت شمعهايند.
سرگشتهام!
بايد پروانهای شوم
يا شب پرهای؟…
دزد | لندی
شتاب کن!
میخواهم لبهايم را به تو ببخشم،
حالا که مرگ
دور ده میگردد …
لبهايم را ببوس | لندی
ديوار را سوراخ کن و
لبهايم را ببوس!
شوهرم بناست
تعميرش میکند.…
بنوش | لندی
لبهايم مال توست، بنوش!
از هيچ چيز نترس،
شکر نيست،
آب نمیشود.…
سنگ | لندی
من خوشگلام،
لبهايم را میبخشم و
آغوش میگشايم.
و توی ترسو میگذاری که خواب…
حجاب | لندی
چرا بايد مديون تو باشم، ماه؟
حالا که دزدکی میبوسم
و ديوار را
حجاب …
صاعقه | لندی
نازنينام،
در آغوش من که اينطور لرز کردهای،
چه کار میکردی اگر
چکاچک شمشيرها…
شبنم | لندی
يارم وسط گلها خوابش برده است
و من
نمنم
شبنمِ لبهايم را بر او …
شوخی | لندی
شوخی سرش نمیشود!
او را با گيسام میزنم
و دلخور است!…
سرخ | لندی
يارم،
چشمهای سرخ دوست دارد،
کجا میتوانم چشمهای سياهم را عوض کنم؟…
عید | لندی
شاد باش موی دماغ من!
فردا عيد است و
من بايد تو را بر …
آب و آتش | لندی
عشقات،
آب است و
آتش است.
به شعلهها میسوزم و
به موجها غرق میشوم.…