میزی که شاعران بر آن مینوشند از خاک رس ساخته شدهاست. تکشاخی به آنها میپیوندد صندلی بر میدارد و نوشیدن آغاز میکند زبانش لکنت پیدا میکند لبهایش ارغوانی از زنهای جوان بسیار از اعماق روشن شراب تحریرهای بلند سر میدهد، و تکشاخ، حواسپرت و گیج به جامش تکیه میکند و با شاخش پیشانیهایشان را میخراشد، شعرهای محشری که فردا صبح هیچکس به خاطر نمیآورد. میزی از خاک رس و ابر که شاعران بر آن مینوشند.
