جنگ طولانی کامیار محسنین شعرهابا کم اشتیاقیجنگ طولانیمی کند پرتابخار مشتعلش رابه سمت تمام … ادامهی مطلب
من به هنر در آورده ام کامیار محسنین شعرهابه وهم می نشینم.من به هنر در آورده ام هوس ها و احساس … ادامهی مطلب
برای خودم… می خواهمش کامیار محسنین شعرهااشک ها یا بیدی به روی زمیندندان هایی از طلادندان هایی از … ادامهی مطلب
تروایی ها کامیار محسنین شعرهاتلاش های ما از آن مردان محکوم به شکست است؛درست به سان تلاش … ادامهی مطلب
آفتاب بعد از ظهر کامیار محسنین شعرهااین اتاق، چه خوب می شناسمشاکنون با اتاق بغلش، اجاره اش می دهندبرای … ادامهی مطلب
در همان فضا کامیار محسنین شعرهاترکیب خانه ها، کافه ها، محلهکه این سال ها همیشه دیده ام:من … ادامهی مطلب
نا گفتنی، نا نوشتنی کامیار محسنین شعرهانا گفتنی، نا نوشتنیدر بستر راز جهانپیرامون چشمانش،به ناگاه می آید،… ادامهی مطلب
نه از آن من کامیار محسنین شعرهاتمام عمرم تظاهر به اینکه دنیای ایشان از آن من استو علم به … ادامهی مطلب
کی روشن می کنه راهت رو ؟ کامیار محسنین شعرهاکی روشن می کنه راهت روتو طول شب؟وقتی می گذرونی مرداب ها … ادامهی مطلب
قطره ای بودن کامیار محسنین شعرهاقطره ای بودن بر سینه هایت،قطره براق شفافی بودنبر پوست تشنه ات،… ادامهی مطلب
تقریبا نیمه شب است کامیار محسنین شعرهاتقریبا نیمه شب است و من خاموش می نگرمبه سیاهی در برابرم،نه … ادامهی مطلب
یک کابوس است لیوبلیانا کامیار محسنین شعرهاعشق من آنا، یک کابوس است لیوبلیانا.اولین چیزی که به فکرت می رسد،… ادامهی مطلب
در سن و سالی مشخص کامیار محسنین شعرهامی خواستیم به گناهانمان اعتراف کنیم، اما هیچ شنونده ای نبود.ابرهای سپید از … ادامهی مطلب
لخت دوست دارم برم کامیار محسنین شعرهالخت دوست دارم برم وسط تمام خیابونا، بذار به من بخندن، اگه این می … ادامهی مطلب