به وهم می نشینم.
من به هنر در آورده ام هوس ها و احساس ها را:
چیزهایی که زیر چشمی دیده شده اند را،
چهره ها یا خطوطشان، برخی خاطرات مبهم
از روابط عشقی به جایی نرسیده را.
بگذار به هنر وا سپارم:
هنر می داند چگونه شکل هایی از زیبایی بسازد،
با تکمیل کردن زندگی بدون آنکه حسش کنی
با آمیختن حس ها، با آمیختن روزی با روزی دیگر.
1921